شعرهایی از منصور خورشیدی


شعرهایی از منصور خورشیدی نویسنده : منصور خورشیدی
تاریخ ارسال :‌ 13 بهمن 94
بخش : شعر امروز ایران

زیارت

================

تو از زیارت کدام مزار

آمده‌ای که غروب

در کتف‌های تو

سنگین نشسته است

بگو، صاعقه

از کدام سو

الفبای اندوه را

این گونه لال

جنب لاله ها

مات می‌کند

 

نمای رابطه

==================

شب ، نمای ماه

بی آفتاب رابطه

گل می‌دهد

درکتف کوه

و نبض ستاره

با تفکر دریا

خیلی ساده

روی جلد هوا می‌تپد

هزار خطابه ی ناگاه

برای چشمان منتظر

فریاد می‌شود

در شیب تند علف‌ها

 

خط حامل

=====================

عصر تنهایی

در حجم تنگ راه

عصاره ی درد می شود

تا  اندیشه به پندار ماه

می‌دهی

خط حامل

روی ذهن

سنگ و ستاره را

جنب علف‌های ناز

پرواز می‌دهد

 

در هوای تو

===================

برخاسته از سکون

میان خلوت اشباح

بوی صعود در صدای باد

بی سایه در هوای هرگز

پوست می‌اندازد

چون ستاره

در پلک‌های بلور

آن‌گاه پشت اندیشه

رقص مرگ

با مردگان بی سر

روی شانه‌های باد

تمنای نام را

اجابت می‌کند

در هوای تو

 

وسعت ویرانه ها

=================

از کناره‌ی کدام سو

عریانی وقت

به آرامش حضور

 بوسه می‌زند

روی وسعت ویرانه‌ها

سلطنت چشم

با چرخش مدام

روی هزار نقطه

در سیاهی آسمان

گم می‌شود

 

خواب سایه ها

======================

با آسمان و ستاره

پیوند خورده‌ام

بَعد گشت‌های همیشه

عریانی باد را

با خزه‌های سبز و

نسیم ساده

و ساقه‌های نرم پیچیده‌ام

تا خواب سایه

زیر برگ‌ها و

خزه‌های جوان

پریشان نشود

کنار گور و

گل‌های خاموش

که جنب علف‌های رام

لم داده‌اند

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :