شعرهایی از معصومه باغیان


شعرهایی از معصومه باغیان نویسنده : معصومه باغیان
تاریخ ارسال :‌ 9 مرداد 94
بخش : شعر امروز ایران

 

1

گفته بودم

دریا

 منظره ای تکراری ست

موج ها

 سرم را شناخته اند

و  تو

عاشق کشتی های غرق شده هستی

2

 

دیگر قهر نمی کنم

با مصراع های بی صاحب

با صداهای سنگی

-همین دیروز که چهل سال گذشت

زمین

 شانه هایش را برهنه کرد

ما  در لاک ِخودمان تولدی دوباره سر کشیدیم

قوز کردیم

گفتیم

خودکشی گناه بزرگی ست

 

3

از زیتون زارها ی مست

تا باغچه ی خانه

همه را

به امانت گذاشته ام

در حسرت نبودنت

آواز پرندگان اینجا سنگین است

و گاهی

بی اختیار ،سنگی از بالشان می افتد

 

 

4

راه بیفت

دورترین درخت وطن

خلاف رود

هیچ چیز عوض نشده

فقط مادر بزرگ

کلاغی ایستاده ست

که نام تمام بچه های رفته را می خواند

وبرگ ها

با آوازش یکی یکی می ریزند

5

«ما خسته ایم

آن قدر که شاخه گلی به سینه ی برف

آن قدر که در باغ وطن خوابمان برد

آن قدر که گورکن گفت !

گور نمی خواهد،من امضا می کنم»

5

بگذار هرصبح

دریا

از دستان تو بالا بیاید

گیریم طوفان شود

باز امواج

یکی از شعرهای تو می شوند

6

امسال می رسد

پیراهن عروسی ام

                       عقل اش

به دست های نیم خیزی

که بالا می رود از سر وکول دنیا

آینه ی خالی که نشانده اند در برابرش

به گلدوزی بقچه های بی خورشید

به آریِ سال های سکوت

به عطر تندی

که به مهتابی بختم خورد وبرگشت

به رد قبیله ی بی لیلی

به بهانه های حجله ی جنون

کلاغ روبرویم!

گم ،بی گذر نامه

سراغ می گیرد

از طاق نماهای میخکوب

از تاج دیروز،کلاه امروز،،سر فردا

و اسم کوچکم که پاک مانده

پس می کشد

سرفه کنان

ازسایه های نا تمام

 

کاش کفنم را بدزدند     

کاش پیراهنم بمیرد

6

 

تمام صندوقچه ی او

جهان پیری ست .

که نمی داند

از کدام گوشه

.به کودکی هایش سفرکند

7

یکی از همین روزها

پاهای آهنین ام

را به کوچه می آورم

تا دستی به دنیا بدهند

 

  

8

گناه ها

      گم شده

شاید

فرشته ها

آلزایمر گرفته اند

9

پانزده سالگی

زاویه ی دیدم را منحنی کشیدند

بُعد کبریت ها آن قدر باستانی

که هیچ گذشته ای را

به آتش نمی کشند

10

گیسوی پیچیده ای ست

            زندگی با هر چنگی

انگشتی در آن به جا می ماند

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : زهرا حدادی - آدرس اینترنتی : http://

شاعر فضاهای جدیدی را تجربه کرده است . زبان این شعرها از فخامت و استواری خاصی برخورداری است اما به زن بودن شاعر هم پی می بریم .ترکیب هایی چون « زیتون زارهای مست ، مصراع های بی صاحب ... ترگیب هایی ویژه که ادبیاتمان به آن احتیاج دارد .

ارسال شده توسط : معصومه باغیان - آدرس اینترنتی : http://

درود برشما و همراهان سایت پیاده رو
شعر آخر کامل نیست
گیسوی پیچیده ای ست/زندگی
با هر چنگی /انگشتی در آن
به جا می ماند

ارسال شده توسط : محمود معتقدی - آدرس اینترنتی : http://

.. جهان شعری معصومه باغیان پر است از روایت هایی که در آیینه ی زمان میتوان خود را پیدا کرداز این رهگذر فضاهای شعر شاعر پر است از لحظه ی پرسشگر ونشانه های شاعرانه ای ست که برگ هایی از زندگی وزیستن رابرکرانه ی باد بر دوش می کشدا<بگذار هر صبح دریا ...>سطر ها و واژه ها مخاطب را به فضاهای سیال می کشاند.شاعر از خودش تا خودش به قبیله ای نظر دارد که بهانه ی زیستن در آن همواره جاری ست واز این منظر است که سایه ها را به درستی میشناسد وموسیقی درونی مقوله ای ست جاری در این چندشعر

ارسال شده توسط : حسین احمدی - آدرس اینترنتی : http://

شعر ها از ایجاز دلنشینی بر خوردار است واین ایجاز از ویژگی های شعر است که مضمونی بزرگ را در چند بند کامل بیان کرده است