شعرهایی از مریم جعفری آذرمانی
تاریخ ارسال : 29 اسفند 90
بخش : قوالب کلاسیک
دو شعر منتشر نشده
مریم جعفری آذرمانی
1-
برای رد شدن ضربههای تکراری
چه بهتر است بخوابیم وقتِ بیداری
بهار آمده وُ موسم درختکُشیست
نصیبِ توست اگر ارّه بیشتر داری
به این امید که از بعدِ چند میلیون سال
بدل به نفت شود لاشهای که میکاری
صدای ارّه میآید که از تو میپرسد:
«چگونه باب شد آیینِ جنگلآزاری؟»
برای کشتنِ گنجشک، سنگریزه بس است
نیاز نیست که حتما تفنگ برداری
2-
گل از گلها شکفت و رنگ جدولها بهاری شد
به دست کارگرها در حواشی سبزهکاری شد
زمستان رفته وُ مثل زغالش روسیاهم من
به ویرانی سفر کردم که سوغاتم «نداری» شد
عمو نوروز من هستم که با پیراهن سرخم
به طبلم میزنم: مردم! جهان از خون اناری شد
چه باغی میشکوفد از گلوگاهِ مسلسلها؟
چه دریایی اگر سرچشمهها از زخم جاری شد؟
نمیدانم چرا مردم به هم تبریک میگویند
بهاری را که با برف زمستان آبیاری شد
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه