شعرهایی از محمد جهانشاهی
تاریخ ارسال : 6 آبان 04
بخش : شعر امروز ایران
شعرهای دستساز بدون افزودنی
شاعری که نشسته کنار خودش
و لکنت چشمهایش
رو به تو باز میشود
شاعری که نشسته کنار خودش
و نفسهایت را
باز دم باز دم
دیگر شاعر نیست
شعریست حک شده
بر ترقوهای زیر آفتاب
️نامم تو خواهد بود
من از تکههای کنده شدهات
از آرزوهای دورریختهات
خودم را ساختهام
و هر بار که گریه میکنی
درخشانتر
سختتر میشوم
کوکِ کوکِ کو کِ
ساعتها
ما را کوک میکنند
به نرخ روز
تا بهتر
دور خودمان بچرخیم
بچرخیم
بچرخی
بچرخ
چرخ
چر
چ
...
| لینک کوتاه : |
چاپ صفحه
