شعرهایی از مجید قنبری
تاریخ ارسال : 14 دی 90
بخش : شعر امروز ایران
عشق ممنوع
میگویم دوستت دارم
چون اعتراف مجرمی
از پیش آگاه
به عقوبت بیتخفیف خویش.
میگویم دوستت دارم
و وحشت مکندهی یک خالی
به هزارتویی بیرویا، میکشاندم.
فریب
حالا راههای رفته را دوباره میروی
دوباره آهنگ دروغهایت را با ضرب قدمهایت کوک میکنی
و فریب خندههایت را در کشوی میزت ،پنهان .
کتاب تازهای دست میگیری
و معشوق تازهای،
و فراموش میکنی همه آن کتابها را که ورق خوردیم با هم
و همهی آن سحرها
که با صدای خشِ و خشِ برگها
بر سینهی آسفالت کوچه
گریسته بودیم.
صبح کاذب
رفتگرانِ پیر
تهماندههای شبم را
در خِشاخشی دراز و پر هول میروبند
دمدمههای صبحی کاذب،
بی آن که بدانند
در سپیدهدمی دیگر
دوباره دوستت خواهم داشت .
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه