شعرهایی از لنگستون هیوز
برگردان : نواب جمشیدی


شعرهایی از لنگستون هیوز
برگردان : نواب جمشیدی نویسنده : نواب جمشیدی
تاریخ ارسال :‌ 8 آبان 99
بخش : ادبیات جهان


(رویا)

رویاهایت را جاودانه پاسبانی کن
که اگر رویاها بمیرند
زندگی پرنده ی بال شکسته ایست
که نمی تواند پرواز کند.

رویاهایت را جاودانه پاسبانی کن
آنگاه که رویاها می روند
هستی جولانگاهی بی کارگر است
بی حرکت در برف.


(در معبر ایمان)

رنجور می شوم با ترفندها،
با بهتان های راستین.
و با سیمای زاهد خود
و گشاده رویی، بیگانگی های ممتد
مدل های تزویر، دست های مسیحی.
در حالی که زیر
خاک آلودگی و زشتی تان،
قلب هایی پوسیده است،
و زوزه ی کفتارهای سرکش
در سرزمین لمیزرع روح تان.


(خداوند)

من خداوندم
بی هیچ دوستی،
بی همتای مقدس
جهان، بی من پایان می پذیرد.
پیش از من،
گام نهادند دلباختگان جوان
در دیاری گوارا
- آخر من خداوندم -
نمی توانم سقوط کنم.

بهار!
زندگی محبت است!
محبت، فقط زندگی ست.
نیکوتر شده است انسان
از خدا
و تنهایی.

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :