شعرهایی از فرناز جعفرزادگان


شعرهایی از فرناز جعفرزادگان نویسنده : فرناز جعفرزادگان
تاریخ ارسال :‌ 31 فروردین 00
بخش : شعر امروز ایران

۱
 

به اندوهی افتان و خیزان آمدم
به گورستانی شدم

همه گورها بی تن
همه تن ها بی من
و من بی کفن
آرمیده در خویش

سنگی، نقش زن
سنگی، رد مرد
و هر سنگ یک امضا

مرده و مردار
در مراوده با خاک

شیون آمد از هر سو
سو سوسو س‌س هیس:
این‌جا هیچ نگاهی نمی‌دود سوسویی را
و صدا به صدا نمی‌رسد

صدا:
س‌س هیس

"به اندوهی مشین، کین دور گردون/ صدای بی‌صدایی می‌رساند"

و تن‌ها، بی من به جست‌وجوی من رفتند

 


۲
 

به اشاره‌ای که
ریخت
از ماه
به استعاره‌ی دریا
به اندوهی که با آه خندید
به تکان
تکان
ماهیان ریخته از تن
به فالوس برآمده‌ی ماه
خورشید به تن دارم
به تمایزِ آمدن از شدن
به ریختن
به بودنِ قبل از تن
که تناسبی نمی‌ریزد در معنی
به آن هراسِ سرشار از نگاه
و آه‌های غماز
معشوقه‌ی بسیاری بودم
بی آن‌که بدانم
بی آن‌که بخواهم

به روییدن گندم از چاه
که در تن جاری‌ست
جر خورده آرزو،
من گریزان‌تر از تن است
به آشوبی که بریزد در رؤیا
گناه بی دندان من
بخند
بخند که گیسو داده‌ام در خیال دریا
و موج موج آتش
که در شبم می‌ریزد
لب از لب برچیدم
به ضیافت سلام
ثواب رقصیده‌ی من
بریز از هوا
بتاب بر آفتاب برآمده از نگاه
که شب بی ماه از آسمان می‌گذرد

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :