شعرهایی از علی اخوان


شعرهایی از علی اخوان نویسنده : علی اخوان
تاریخ ارسال :‌ 14 شهریور 04
بخش : شعر امروز ایران

 

 

 

 

خاطر که حزین باشد

 

جهان

پر از دانه‌های برف و شک‌کر شد

و روی رگ‌های زمین

پرنده نشست

و گنجشک‌ها

در میان برگ‌ها

- از شدت تابستان -

پچ‌پچ گرفتند

کلمات 

جهان را پر کرد

و جای ماه

نام ماه

عبوس و درخشان

روشن شد 

شعر

از خودش معنی خودش را خواند

و مثل کودکی که

معنی میتوکندری را 

تازه فهمیده

مثل کودکی که

دانه‌دانه یاخته‌هاش

از فهمیدن

معنای تازه یافته خندان

در تمام کوچه‌های شهر دویدن گرفت شعر

و بوی جوهر 

اظهر

جهان را پر کرد

و بی‌دلیل 

دوست‌های دختر

به مردهای لوزر

نامه‌های عاشقانه نوشتند

 

جهان زیبا شد

جهان

ناگهان

بدون واسطه زیبا شد.

 

 

 

حراج بهشت

 

 

و خوابیده بودم بر دشت

 

چمن

از میان جان شفافم دیده می‌شد

و باران 

مثل آب‌پاش

شادمانه بر من می‌بارید 

 

و خوابیده‌ بودم بر دشت

 

زنبورهای زرد

از میان رگ‌های تلخم می‌نوشید

و گل‌های صورتی

از کناره‌های چشم‌هام

نچ می‌زد 

 

وخوابیدم بر دشت

 

و آهوان احمق

سم می‌گذاشتند در من

و گوسفندها

با لب نرم و صورتی‌رنگ ماتیکی

از کناره‌های قلبم

اقاقی زرد

و از کنار چشم‌هام

میخک صورتی 

به لب می‌گرفتند

 

و من خوابیده بودم بر دشت

و گرگ‌های چاهی 

تباری از جان یوسف را

- به رسم برادری از چاه -

به کاروانی از سطل‌ها

فروخته بود.

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :