شعرهایی از علی اخوان
تاریخ ارسال : 28 اردیبهشت 96
بخش : شعر امروز ایران
۱
من
لکهی خون را
کنار پنجهی کوچک دیدم
- گوزن که باشی
جهان پر از
چیزهای کوچک است -
و من لکهی خون را دیدم
بر خاک از
ردپای حیوان کوچکی احتمالن
- گوزن که باشی
جهان پر از
چیزهای کوچک است -
و من چشمهای سرخی دیدم در
حیوان کوچکی
که مثل زخمهای
حیوان
کوچک بودند
- گوزن که باشی
جهان پر از
چیزهای کوچک است -
و من مرگی
خرامیده دیدم
که اطراف من می چرخید
با زخمهای کوچکی
با چشمهای کوچکی
که مثل زخمهای کوچک
درخشان بود
- گوزن که باشی
جهان پر از
چیزهای کوچک است -
۲
توری
در کنار لباسهای تو
جهان کوچک من است
کوه دارد
تپه دارد
خورشید دارد
نسیم صبحگاهی دارد
کار کردن در معدن دارد
هر روز مدرسه رفتن دارد
مردن در
ریزش معدن دارد
دفن بی نتیجهی جنازه دارد
ماتم دارد
زن بسیار بیوه دارد
کودکان غمزده دارد
خبرنگار واحد خبر دارد
گفتگوی ویژه دارد
شمع دارد
تسلیت دارد
ریشهای نتراشیده دارد
فعلن
مرا
من گریان را
با کنارههای توری لباست تنها بگذار
ما
من و تمام تورها
با هم
خستهها و
غم زدهایم
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه