شعرهایی از عليرضا عباسي


شعرهایی از عليرضا عباسي نویسنده : عليرضا عباسي
تاریخ ارسال :‌ 29 مهر 95
بخش : شعر امروز ایران

1

از جاي خالي توست
غبار پيچيده در آفتاب
بر شيشه نشسته
هر روز ﻣﻲنشيند بر اشيا
کلماتِ ﺟﻤﻠﻪاي به هم ريخته
که مفهوم گنگي را در اتاق جاﺑﻪجا ﻣﻲکند
تو
بين همين ديوارها گريسته بودي
اندوهت مانده ﻟﺒﻪي ليواﻥها
ﭼﻮﺏﺧﻄهاي روي ديوار
شيارهاي آغشته
به تن.

اشيا
ﻧﺎﻡمان را به خاطر سپرﺩﻩاند،
به اندوه نزديک ﻣﻲشوند
نزديکي به شکستن
و سکوت اﺑﺪﻱشان ﺑﻲدليل نيست

ديوارها آرام آرام
ﺑﻴﻦمان را
بين همين ديوارها
ﭘﻨﺠﺮﻩاي چسبيده به اندوه
سکوتي به سقف دهان
ﻣﻪاي فرو برده/ فرو رفته در حلق
ميل شکستن
بين ديوارها
ﺑﻲدليل نيست.

2

چگونه تو را ﻧﻤﻲبينند
چاﻟﻪهاي صورت را
که خوابي عميق فراﻣﻮﺵشان کرده
چگونه ابرهاي پراکنده در پلکت
هنگام باريدن بر ﺧﺸﻢشان را ﻧﻤﻲبينند
و فرزندانت را
که در زﺧﻢهايت بزرگ ﻣﻲشوند

دشت بزرﮔﻲست قلبت
ﺗﻜﻪاي از خورشيد
پس از هر غروب در آن باقي ﻣﻲماند
چگونه تو را
و آفتاب در ﺳﻴﻨﻪات را
در سياﻫﻲشان فرو ﻣﻲبرند

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : م کیوان - آدرس اینترنتی : http://

درودی باد___م کیوان