شعرهایی از طیبه کوچکزایی
تاریخ ارسال : 24 بهمن 93
بخش : شعر امروز ایران
1
...
ها می کنم در آینه
دایره ها...
فرقی ندارند: وقتی پنجره را نمی بینی؛
یا هوا را...
حوا بلد نیست؛ قایم باشک را
و تو شاید ورزش...
خواهرم؛ لجبازی می کند
میوه ها را تنها شسته ام.
2
موهایم سفید شد
و کاج؛ سایه نداد
لب ها فرو می ریزد
در باد
وقتی پنجره را بسته ای
و دست ها بر زیر چانه
پستان های ممتد آیا...
ماه ماهی ماهی ها...
باید باور کنیم گندم های بو داده را
در کشکول بوسه می دهند.
3
با سر انگشتان
بر ؛ دار قالی...
اسب ها رمیده اند.
نخل در باد؛
سایه بر می دارد.
و تکه های نگاه
در حنا ؛ قرمز می شود.
سرعت ؛ احتمال دارد.
تا گیسو ؛
و اندام...
جهت ؛ در کار نیست.
آستین ها را فقط بالا بزن !
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه