شعرهایی از سودابه زنگنه


شعرهایی از سودابه زنگنه نویسنده : سودابه زنگنه
تاریخ ارسال :‌ 28 خرداد 00
بخش : شعر امروز ایران

"جهان موازی"

 

در خواب‌هایم
حقایقی راه می‌روند
از جنس آدم‌هایی سرگردان
که سمت نگاهشان
بسوی ناکجاآباد است

مردمانی از جنس نشتر
که دایم در من
آشوب می‌شوند
طاعون طاعون
به رودخانه سپرده می‌شوند
کشاکش مردمانی بی پاسبان
قانون دریده
کرم‌هایی که در لاشه‌ی هم می‌لولند

تنها مرگ جاودانه زندگی می‌کند
ما...
از دو جهان موازی با هم حرف می‌زنیم
یکی بر خط بازگشتن
یکی بر خط باز نخواهم گشت.

 

شعر دوم


در صدای آوازِ دخترانِ کوبانی
در شاهو؛ پَراو
زمزمه‌یِ کبکی که از دام دانه برمی‌چیند
 پدر بذرهایی خواهد کاشت
می‌داند تنها کبوتران
آن‌ها را می‌چینند
آن‌ها که به رنگ آخر جنگ‌ها هستند
به جایش تاری از موهایت گذاشته‌اند
تا آهنگ رهایی را بنوازی
نگران نباش
صدایش زیباست
می‌بینی شقایق‌ها با صدایش زندگی می‌کنند
انگشتانت به تعداد همان کلمه‌ها‌ست
انگشتانت را جلویِ دهانت ببر
سوت بزن تا رهایی را بِشنوی
باد تار‌های حنجره‌ات  را خواهد برد
گوش کن می‌شنوی‌!؟

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :