شعرهایی از زبیده حسینی
تاریخ ارسال : 2 آبان 93
بخش : شعر امروز ایران
شعر اول
نمی خواست با آنچه نبودم باشد
در می خواست ِ آنچه هستم مانده
که برخورد دو دست
لکنت میان صدا را به فاصله می برد
(به می برد ِ این نقطه شک دارم)
به علامتی که از او حذف کرده ام
به رنگ
که واکنش اش به ساختار گونه طبیعی ست
و از بریدن ِ اشیاء خانه_____ از چشم می آید
بریدن ِ میز از کتاب ها
بریدن ِ دیوار از لبخند
بریدن صحنه از خبر
و من از لیوان
می خواست با آنچه بریدم باشد
وقتی نمی خواست ِ چند جمله ی خبری بوده ام در تن
می خواست ِ خاطره ای حذفی
که دلالت بر عادت داشت
و عادت به کم بودن از " بودن " را
در چند خانه تماشا شد
شعر دوم
چهار ضلعی اند
شکیل و مفید
ضروری اند برای رسیدن به نور
برای از خورشید به شب پریدن
برای وقت هایی که می زند به سرم
کوچه را به اتاق بیاورم / درخت را به کمد
برگ برگ بریزم از هر جهت که فصل را به سال ببریم
در میانه بایستم که از شب به قاب بپرد / چهار بار
که هر بار از خواب تو می پرد چهار ماهه است
لگد می زند به درد که بیفتد
دست را به جای چشم
آن سمت ِ صورتت نقاشی می کند که سمت ندارد
کنار عکس تو
کنار بغض تو در میدان
کنار دست تو بر ساحل
کنار ِ آنکه کناره گرفته از شانه توی عکس نیفتد
به روزها که چهار ضلعی اند ، رفته ای
و از بین دو گوش
و از بین دو فریاد ، می توانی خطی بکشی / که قرینه شود با نصف دیگرت
نیمی به دیوار
نیمِ دیگرش را به باد بدهیم
برود به آن جهت که می وزم از حرف
چهارگانه و خط خطی
بالا برود از شنیدن
از حجم ِ دست های تو در سطر
در جدولی
که مستطیل ِ ممتد مدفون است
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه