شعرهایی از روح الله خالقی
تاریخ ارسال : 28 آذر 95
بخش : شعر امروز ایران
یک :
گیج ام نکن!
بگذار بمیرد گوری را که تعقیب می کنی
مثل جای فرو رفتگی ی سکوت در نبض منتظر
- چه کسی بعد از مرگ خودش خنده می کند؟
گیج ام نکن حقیقت قرمز!
هوا را خم کن روی گور امپراطور
با دو انگشت جادو
رودخانه را بردار
و بیاور تا وسط فروردین
بعد
تا مرگ کدر اش کن
بگذار شب برادر سنگ باشد
و ماه از بامی به بامی بمیرد
تا دهان آتش بگیرد وقت گفتن آب!
دو :
نه بخارا شاد زیست
نه ماه
سوی آسمان آمد
نه سمرقند لب هایش چیزی
از مولیان می گفت
فقط
یاد یار مهربان
ما را
می کشت ....
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه