شعرهایی از رضا چایچی


شعرهایی از رضا چایچی نویسنده : رضا چایچی
تاریخ ارسال :‌ 4 اردیبهشت 04
بخش : شعر امروز ایران

اجاق

 

سنگ‌ها را از کف رودخانه آورده بودند
خزه‌های بیرونشان گواه است
مثل کودکانی که از دنیایی دیگر
به اینجا می آیند با مو‌های نمناک سرشان
معلوم‌است سال‌ها کنار هم چیده شده‌اند
در گوشه ی پرت این جنگل
نزدیک همان رودخانه با زمزمه‌های زلالش
هر رهگذری کنده‌ی خشکی میانشان می‌اندازد و
آتشی به پا می کند 
از تف آتش است که سیاه شده‌اند
رفته رفته ترک خورده اند
وتنها مشتی خاکستر
هر بار در دلشان تلنبار شده است .

 

راه شیری

 

پرده‌های تور که کنار برود
گلدان رزهای سرخ پیدا می شود
در را باز می کنم
از پله‌ها بالا می روم
قفل در که بچرخد
ترنج فرش پیدا می‌شود
تکه های لباس که بر صندلی بیفتد
تخت با ملافه‌های سپیدش پیدا می شود 
چراغ که خاموش شود
راه شیری با انحناها‌یش 
                                       پیدا می‌شود .

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :