شعرهایی از خسرو بنایی
تاریخ ارسال : 29 اسفند 00
بخش : شعر امروز ایران
۱
سفر ما
در سواحل ادامه داشت
و دریا
در آبها تکان میخورد
و خاطرات در پیچکهای حافظه شکل میگرفت
تابستان هنوز در دل تابستانی که نمیخواستیم بود.
گفتید:
بگذار آبها تصور ما را بخوانند و
مرغابیها
شهادت را
اعتراف پاییزی باد بدانند
با همین حال و هوا
به صف کودکان وارد میشویم
تا خلیج
به انگشت اشاره ما بچسبد.
۲
در هوای منتشر شهریور
که عطر را در اسارت فضای انفرادی
خفه میکند
مابین هوا و متغیر نگاه تو
انتخاب را گرفته
شتابی که از قوس رمندهات
مرا و حال اکنونام را
به تبانی این شهریور عادت نمیدهد.
عادت
ترفندیست که میچسبد
و جدایی را تکهتکه معیوب میکند
وقتی جدایی را از کتمان نمیگیرد
به اقناع تصویرهای نیمهکاره
که به التهاب چین میدهد
و تمایلی که قادر نیست
به یکی از حفرههای مادرزاد بی عشق
در این عبور نامی دهد.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه