شعرهایی از حمیدرضا اکبری شروه

تاریخ ارسال : 4 اردیبهشت 04
بخش : شعر امروز ایران
۱
میترسم
نبینمت دوباره
قرارم باطل بماند
باید از چرخش لبانت
بوسه بگیرم
و صلح را
در آغوشت
برای جهان تعریف کنم
من مانده اما
به خاوری دور
که تو هم باشی سفر کنم!
۲
باید
ساعت تو میشدم
به وقتی
که دهانها بر پاشنهی صلح
به آوارگیام میرسند
من از شب بگذرم
و صبح خروسخوان
خودم سپیده بمانم!
لینک کوتاه : |
