شعرهایی از حامد بارئی طبری


شعرهایی از حامد بارئی طبری نویسنده : حامد بارئی طبری
تاریخ ارسال :‌ 2 اسفند 89
بخش : شعر امروز ایران

 چند شعر از

حامد بارئی طبری

 

1

 

نبودی

و من

قصه های زیادی بافتم،

برای بودن تو.

هه!

به چه می خندی؟

می دانم، قصه هایم را خوب بلدی گرگ بالان دیده ی من!

بهانه می خواستم

تا چیزی برایت ببافم.

من،اندازه ی تنت را خوب بلدم.

 

1/1389

 

2

...

 

بمبی که کاشته بودند درون شعر

دراین حوالی نزدیک

منفجر شده بود

و چند کشته ی شعری

چراغ های شکسته

و گیسوان زنی که دوست داشتم

به بار آمده بود.

...

آه!

چه روزهای بدی.

این روزها

دیگر

شعر هم جای امنی نیست.

 

11-87

 

 

...
پری!
انگار همین دیروز بود
که روی صندلی عقب
درخوابشانه به شانه می شدی
دستم که به شانه ات رسید
.آرام شدی
من
زل زدمبه آینه ی جلو
دیدم
.که جایمان عوض شده


۱۳۸۷/۷

 

"سنگ قبری برای سال 3000"

 

...

دیروز عصر

با احترام تمام

از موزه آمدند.

لبخند زنان

با یک نگاه عجیب

بردند تخت تو را.

تختی که جای جای آن

پُر بود

از حفره های به جا مانده سینه های تو

از آن گل سری که برایت خریدم و

از عطر ریخته بر گوشه ی سرت

از قفل بسته به موهای تیره ات

از شمع،شانه،پیچ خراب

لق لق لق لق لق لق

هیس!

نفس،نفس

نکن!

گفتند:

تخت تو فسیل شده

گفتند:

جای فسیل موزه است.

بردند:

تا با جای تنت کاسبی کنند.

در جشن رونمایی تابوت و تخت تو

با یک بلیط غریب

مرا بدرقه کنند.

اما

(این را یواشکی بخوان!!!)

خیال تو تخت.

...

ملحفه ات را دزدیدم.

فروردین 1387

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :