شعرهایی از جاوید جعفری

تاریخ ارسال : 1 خرداد 94
بخش : شعر امروز ایران
حضور جنازه ای آب کشیده به بند رخت،
مرگ را چروک تر،
نزدیک زمان کفن می کند...
بارید بر من،
شلّاق ثانیه هایی که در بی زمانی پوست می انداختند......
(عبور انفرادی)
دستمال سفید،
انگار به مرگ چسبیده بود،
می گفتند:
به دیوارها دست نزنید،
به اندازه ی کافی جا برای همه نیست...
تار و پود خیابان های خسته از رفت و آمد،
به نازکی لایه ی چسبناکی است،
که بر زخم بسته می شود...
لینک کوتاه : |
