شعرهایی از بهنود بهادری


شعرهایی از بهنود بهادری نویسنده : بهنود بهادری
تاریخ ارسال :‌ 28 مرداد 01
بخش : شعر امروز ایران

 

 

۱
تو را رها
ارغوانِ به تنهایی
در ملکوتِ گریستن وُ وحشت
نوازش کرده‌ام
مَگر مُژه دل است
که سَمِّ خنده‌ها، می‌پَراندَش؟

گیسوان قلب‌اَت
آهوی رمیده از خنجر
وَ من
سراسر برکه بودم
به وقت لرزانی
از نگاهِ آغوش دار وُ
پناهگاهِ بی‌جای صدات.

ارمغانِ ارغنونِ ایستاده به همسایگی اموات
ناخن به صحرا وُ
فریاد به جنگل بود.

 

 


۲
وقتی که باد لیلی‌ست
بیدِ دیوانه
دل‌هایِ شکسته‌ی بسیار
پرواز می‌دهد
در گوشِ آب
نوازش‌های نمکی
زخمِ سپیده‌هاست
هق‌هقی
سرگذاشته به لِنج‌های پُر خاطره.

اندوه، لال
و شمایلی یکّه دارد
اگر
شیارِ رُخان را
غریبانه گُنگِ تماشا؛ بوده باشی.
تاول که بر کلمات
جوششی مدام است
غروب زبان را بر صحرا
اشک‌هایی داغ
امّا سرخ
معماریِ بیان می‌کُند.

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :