شعرهایی از امید اصغری
تاریخ ارسال : 29 مهر 95
بخش : شعر امروز ایران
1
مهمان های ناخواندهاند رویاها
بی خبر میآیند
مینشینند در جای جای خانه
از بقایای میوههای مانده در یخچال میخورند
و میروند
مثل تروریستها
همه چیز را، خراب که کردند...
مهمان های ناخواندهاند
رویاها
و همین که به بودنشان دل میبندی
از تو عبور میکنند
میگذرند...
2
دیگر نه ناگهان بخورد ناگهانی گنجشکی
به شیشه
نه تماسهای اتفاقی آدمها به تلفن
و نه حتا افتادن یک فنجان
شکستن اتفاقی یک فنجان
تو را از جا بلند نمیکند
تو حتمن با آخرین قطار نیمه شب
چمدانت را بسته و به رویا رفتهای
به خواب رفتهای
که هر چه میکنم در این اتاق
به انضباط بیداری نور و صدا
اضافه نمیشود...
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه