شعرهایی از آفرین مهیمنی
تاریخ ارسال : 19 خرداد 91
بخش : شعر امروز ایران
1)
کبوتران شهر، جلد خیابان شده اند
تکه های نان
از کف گدایان می برند .
2)
بگذار تمام شب آغوش ترا دعا کنم
نه،
اشتباه برداشت نکن.
برای چشمهای من نماز باران فایده ندارد؛
من برای دعا کردن
چشم هایم را خواهم بست .
3)
پیانو می زنم
در ماهور
اما نمی دانم آن گنجشک پیر
کنار برفها
چرا بندری می رقصد؟!
4)
آخرین روزنامه را بر سر گرفت
هیچ خطی ، هیچ چشمی را ندید!
تنها باران،
قطره ، قطره
حرف ، حرف
واژه ها را می جوید.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه