شعرهایی از آزاده حسینی
تاریخ ارسال : 12 مرداد 93
بخش : شعر امروز ایران
1
تربـیتی است از اشاره و حیات
رمزی از مستیِ انـارها با نیاز هوشیاریِ نسیم
روی درخت هایی که عذابِ زمستان را به خوشبختیِ آفتاب
ترجیح می دهند .
اطاعتِ لحظه ای که اساطیر را از پرچم ها بر می دارد
کیمیای همین خراب
در رستگاری بنفش و امنیتِ صدای تو که گنجی است
در آوارگیِ نیلوفرها و بهاری که از قداست و دوامِ باد در مرمر
پشیمان است .
تربیتی است از زمستان که عیار خلوت درخت را
در مجاورت برفیِ آدم ها
پیوند می زند به تنهایی.
انگشت های جهان مسی را برق می اندازد
و از کیمیای بی سعادتِ خاک
آنقدر بالا می آید که بهار
از اطاعت لحظه و ترجیح ِ درختان
عبــور را
تکان خواهد داد .
2
سطری برای نفهمیدن
برای نخواندن
سطری که از نیایش آئینه می آید
و مثل حرف های پاکیزه
و ارتفاعِ کدام های بلندی که ماه را
اشاره می کردند ،
لبخند می زند به پله گرد ها
به پله ها و گرد هایی
که از جنازه های به آسمان نرسیده باز می گردند ؛
و از تصور دو روح که از تجسم دو سنگریزه در باران
به اشتباهِ تنهایی خود عمیق می شدند .
سطری برای نفهمیدنِ دنیا
و خواندنِ فکرهایی که در هجای برف
خود را طلاق می دادند .
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه