شعرهایی از آزاده حسینی

تاریخ ارسال : 5 آذر 90
بخش : شعر امروز ایران
1
و من هجای اول او را دوم او را او را
چنان می کشم که درخت ها
در جمجمه ی باد سوت می زنند
و اسرافیل با زغال در غار ها خجالت می کشد
دیدم خدا نسبتی است بین من و آلو
و آلومینیوم
و یک کلید که در شیب ورطوبت
چرخ دنده های روزنامه های عصر را به نامگذاری شب ادعای قفل می دهد
و آیینه ای که از صدای نفس های باد تغییر می کند
و در عشیره ی قشقایی زمین
تنها سوی او بود که عاطفه داشت
و با مهربانی
هجای دوم خود را به تنهایی خدا بخشید .
2
این لحظه
مرا از اقیانوس گرفته است
هوا بوی ماهی می دهد
شناسنامه ام را به من بده
می خواهم علف هایش را به شانه به سر ها و جنگل دهم
من یاد گرفته ام که خرس ها غمگینند
و در سالی که اسب بود
در حلقه های آتش آیه می گفتند
و یاد گرفته ام دیگر کتاب نیچه نخوانم
کرم هایی که در اقیانوس اطلس
نیچه می خواندند
از سیبی زیر دندان های وزارت پشه پروانه می شدند
و جغرافیای روده به هم می خورد
وباد از عصیان تلخ هوا بالا می آمد
و روی دست های من
- که دست های شاهزاده ای در ونوس بود -
یک جفت چشم باد کرده جا گذاشت
من به اندازه ی یک خشت نارنجی کج از این لحظه شیر سرد نوشیده ام
و با تمام ساعت ها که روی محور خدا و عنکبوت
روح مرا به سیم های برق می بافند
خواهر تنی ام
لینک کوتاه : |
