سيزده نگاه به توكا از "والاس استيونس" به ترجمه مسلم ناظمي
تاریخ ارسال : 10 آبان 89
بخش : ادبیات جهان
سيزده نگاه به توكا
والاس استيونس
ترجمه: مسلم ناظمي
1
در ميان بيست كوه برف اندود
تنها تنابدهاي كه ميجنبد
توكايي است سياه
2
سه انديشه در ذهنم بود
مثل درختي
كه سه توكا
در آن آشيان دارند.
3
در باد پاييز
چرخ ميزد توكا
و اين پردهاي بود
از پانتوميمي
4
مرد و زن
يكي هستند
مرد،
زن،
و توكا
يكي هستند.
5
نميدانم كدام رادوست تر دارم
زيبايي زير و بم صدا را
يا زيبايي كنايههاي كلام را
توكايي سوت ميكشد
كمي بعد!
6
قنديلها از فراز قرنيز ميافتند
در پنجرهاي با شيشهاي بي رحم
سايه اي از توكا
بر آن ميافتد و دور ميشود
فضا
به دنبال سايه ميافتد
يك علت غير قابل كشف.
7
هاي! مردان تكيدهي "هادام"!
چرا به فكر پرندههاي پر طلايي هستيد؟
نميبينيد توكا
چگونه ميان ساقه ايي زناني كه دورتان ميلولند
راه ميرود؟
8
من لهجههاي اشرافي را ميدانم
و قافيههاي بليغ ناگزير را.
نيز ميدانم
كه توكا
درهرآنچه ميدانم
آميخته است.
9
وقتي توكا
از منظر به بيرون بال زد
با يك ياز چرخهاي بسيارش
داغي بر لبههاي منظر نهاد
10
در نگاه توكاها
پرواز در شعاعي سبز رنگ
حتي هقهقي آهنگين
جيغي است بنفش
11
سرتاسر "كانكتيكات" را پيمود
با كالسكهاي از بلور
نخست ترسي در او رخنه كرد
او سايهي ساز و برگش را
با توكايي اشتباه گرفته بود.
12
رودخانه در راه است
بايد پر بگيرد توكا
13
عصر بود
برفي بود
و بنا بود تا آخر غروب
برفي باشد.
توكا
بر شانه سروي
نشسته بود.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه