دویدن ماه و مِه در رگ های شاعر
نگاهی به سومین دفتر شعر ابوالقاسم مؤمنی


دویدن ماه و مِه در رگ های شاعر
نگاهی به سومین دفتر شعر ابوالقاسم مؤمنی نویسنده : علی بایزیدی
تاریخ ارسال :‌ 18 اردیبهشت 00
بخش : اندیشه و نقد

 

 

 

دویدن ماه و مِه در رگ های شاعر
نگاهی به سومین دفتر شعر ابوالقاسم مؤمنی و شاعرش
علی بایزیدی


پیش درآمد: آنها که شعر امروز و دیروز ایران را به جِد دنبال می کنند، نام برادران مؤمنی برایشان آشناست. تنها چهار برادری که در تاریخ هزار و دویست ساله ی شعر فارسی، به طوری کاملا حرفه ای و جدی، افزون از چهار دهه است در شعر مدرن ایران شاعری می کنند. در نحله ی «شعر حجم» که پیش گام و بانی آن یداله رؤیایی است و شاعران صاحب سبکی چون پرویز اسلامپور، بهرام اردبیلی، محمود شجاعی، محمدرضا اصلانی، فریدون رهنما، هوشنگ آزادی ور، احمدرضا چه کنی، هوشنگ چالنگی، شاپور بنیاد، منصور خورشیدی و بیژن الهی در این پنج دهه با آن همراه شدند، و شاید تنها گونه و سبکی از شعر پسانیمایی است که هنوز هم هواداران بسیار دارد و از پا نیفتاده است، در حالی که موج نو، شعرناب، موج سوم، شعر دیگر، و... همچون موجی خروشیدند و چون کفی بر ساحل فرو خفتند؛ برادران مؤمنی نیز از پیش گامان و صاحب نظران این سبک به حساب می آیند.
اما ابوالقاسم مؤمنی که بیشتر او را با نام قاسم می شناسند، پس از دو برادر بزرگترش، احمد (متخلص به سینا) و زنده یاد محمود، از اوایل دهه ی 1350 تجربه هایی از شعر نو و حجم را به منصه ی ظهور رسانید و مدتی نیز در تهران همراه با برادرش محمود در کنار یداله رؤیایی زیستن شاعرانه را تجربه کرد. همین ارتباط نزدیک سبب شد تا پیوندی خویشاوندی میان خانواده های رؤیایی و مؤمنی که هر دو ریشه های دامغانی دارند شکل بگیرد (ازدواج دکتر مظفر رؤیایی برادر کوچکتر یداله با شهلا مؤمنی خواهر برادران مؤمنی).
قاسم مؤمنی در سال های دهه ی پنجاه در دانشگاه های شیراز و تهران، دو مرتبه، زندگی دانشجویی را از سال 1354 تا 1360 پشت سر گذاشت و در تمامی این سال ها به واسطه ی روحیات اجتماعی و پویایی که به صورت موروثی در او شکل گرفته بود، فعالیت های شاعری، اجتماعی و هنری را شبانه روز تجربه کرد و از پا ننشست. دوستاران سینما در فاصله ی سال های 1355 تا 1357 پخش فیلم های خارجی ممنوعه در سینما مولن روژ گرگان را در سانس های شبانه به خوبی به خاطر می آورند از جمله فیلم مشهور «زِد»، که همه ی اینها، ماحصل تکاپوهای قاسم مؤمنی و ارتباطش با احمد جورقانیان، بزرگترین آرشیویست فیلم، در تهران بود.
از اینها که بگذریم آنچه این قلم را به تراویدن وا داشته، دنیای شعر و شاعری مؤمنی است. گرچه از آثار دهه های 1350 و 1360 او تنها یک شعر منتشره در مجموعه ی «کتاب فصل» کانون نویسندگان و شاعران گرگان باقی است اما در سه دهه ی اخیر شعرهای مؤمنی در سه دفتر مستقل منتشر شده که دو دفتر نخست «از بام ریخته های پرهیز»(1389) و «به اتفاق بگوئید که نیفتد»(1395) نام او را بیش از پیش بر سر زبان ها انداخت. او در این فاصله، شعرهای بسیاری را در مطبوعات استانی و کشوری منتشر نمود از جمله: مجموعه ی مشهور سه جلدی «شعر به دقیقه اکنون» در سال 1376 با گردآوری نمونه آثار شاعران مطرح نحله های شعر حجم، شعر ناب، شعر دیگر و موج نو، به همت فیروزه میزانی و احمد محیط؛ یا نشریه ی قلمک سوئد به سردبیری احمد مؤمنی (سینا)، فصلنامه ی چلیکا، هنر و اندیشه ستاره گلستان، استارباد، گرگان نامه و... .
از این نکته نیز نباید گذشت که شور و شوق و اشتیاق وافر مؤمنی به شعر سبب می شد تا او در تهران و گرگان، به دنبال و پذیرای شاعران بزرگی چون هوشنگ چالنگی، منوچهر آتشی، یداله رؤیایی، فیروزه میزانی، فرامرز سلیمانی، محمود شجاعی، بهرام اردبیلی، م. مؤید، و دیگران باشد.
***
درآمد: «دویدن ماه در رگ هایم»، که توسط انتشارات فرآیین کرج، به مدیریت سپیده نازیار، در بهار 1400 متولد شده، کتابی است در قطع خشتی، محتوی 104 صفحه و به قیمت سی هزار تومان. شاعر، کتاب را به همسرش تقدیم داشته و با شعری کوتاه به جای مقدمه آن را آغاز کرده است: «در واپسین نفس ها / انسان... / صبر تمام شده ی  / جهان».
کتاب، از فهرست، عاری است و شعرها از صفحه ی هفتم با «جادوی صبح» آغاز می شود که شاعر آن را نیز به همسرش «فرحناز-ح» تقدیم داشته است: «در انتظار دیدن تو / جادوی زیبای صبح و / گل های اکلیلی / بازوی سپیده دمان / وزان به آتشی / حیران آب های خروشان / در انتظار دیدن تو / جان گیاهی ام / در واپسین نفس ها / سراشیب آفتاب / مسند بی فروغ جهان / در انتظار دیدن تو...».
«دویدن ماه در رگ هایم» مشتمل بر هفتاد و هفت قطعه شعر است که اغلب آنها کوتاه اند و شاعر برای هرکدام از آنها نامی را برگزیده است. از این اشعار، برخی نیز به دوستان و نزدیکان شاعر تقدیم شده که نام های قابل توجهی چون احمد مؤمنی، فرهاد قاسمی، علی توسلی، شاپور اسلامی، میثم ریاحی، روحی خالقی(دو شعر)، و علی بایزیدی (نگارنده) از این جمله اند.
در پشت جلد کتاب نیز، این شعر کوتاه درج شده است: «مرگ چیست؟ / نکوهش یک اسب / در وقت سیب / آواز بیراهه های راه / وقتی که / یورتمه می رود...»؛ طراحی پشت و روی جلد اثر نیز توسط هنرمند صاحب سبک معاصر، یداله تناور انجام شده است.
از توصیف ظاهری کتاب که بگذریم، نقد و بررسی محتوای آثار مؤمنی با تکیه بر چگونگی ارائه و ساختار فرم و محتوا می تواند پایان بخش اصلی این نوشتار باشد. در توصیف زبان معیار و شیوه ی بیانی اشعار مؤمنی پیشتر نیز در فصل نامه استارباد، شماره ی هجدهم(تابستان 1399)، اشاره شد که ساختار و زبان شعر مؤمنی، شناسنامه دار است و به سادگی می توان شعر او را از دیگر شاعران، تمیز داد. این اوج پختگی و چیرگی یک شاعر است که پس از سال ها تجربه، بتواند به این نقطه از شعرسرایی برسد که آثارش قابل تمیز دادن از دیگر شاعران باشد، آن هم در حالی که او، در کنار و به سیاقِ بسیاری از شاعران نام برده شده، حجم گراست.
شاید برای برخی شاعران و منتقدان امروز ادبیات ایران، گفتن این مسئله که شعر بسیاری از شاعران را نمی توان خواند و فهمید، پذیرفتنی نباشد اما قطعا بسیاری دیگر از شاعران و متقدان با نگارنده هم عقیده اند که در سال های اخیر و به دنبال فزونی یافتن شاعران پسانیمایی به ویژه در گونه های حجم، پست مدرن و امثالهم، آثار فراوانی دیده می شود که اصلا قابل خوانش و استفهام نیست، اما این مقوله در مورد آثار قاسم مؤمنی صادق نیست. کارهای او همچنان که محتوی تجربیات حجم گونه و مدرن است و از ویژگی ها و مؤلفه های این گونه شعر، به خوبی شاکله یافته، اما کاملا مفهوم، دلنشین و قابل درک است و خواننده را با خود همراه می-کند:
خواهش: «یک خواهش عجیب / در تو / اسیر دیوانه ی من است / بیزارم / من / از این / بیداری / فقط بگو / تا کجا می شود / منتظر تو / بود»
سمت ابدیت: «من / از سمتِ / رفتن تو / آن جا که گریه هام / بارانی ابدی ست / با تو / هم سایه ام»
آن چنان بیدار: «صبح ها / آن چنان بیدارم / که انگار / آفتاب... / از من / طلوع / می کند»
بهانه (به احمد مؤمنی): «من... / فقط در وقت با تو بودن / منم / باقی... / دیوانه ای ست که / یک دیوانه ی دیگر / از آن / عبور می کند»
اقاقیا (به شاپور اسلامی): «من هنوز هم / مهربانم / و فکر می کنم / که می شود / حتی / با زخم هم / زندگی کرد / در همسایگی من / یک اقاقیا / زندگی می کند / که صبح ها / به من / لبخند می زند»
شعرهای مؤمنی اغلب در فضاهایی عاشقانه، طبیعت دوستانه، رؤیایی، مستانه و شادمانه سیر و سلوک می کنند. تخیل، در کلام او از مرزهای واقعیت هم عبور می کنند و تصویرسازی های او از فضایی که توصیف می کند و به شعرش مبدل می سازد، ملموس و تجربه پذیر است. گرچه عناصری چون «باران»، «ابر»، «پرنده»، «مرگ»، «زندگی»، «دنیا»، «آفتاب»، «خواب»، «آسمان»، «چشم»، «ماه»، «هیچ» و «رگ» در شعرهای او به وفور یافت می شود اما شاعر چنان از این عناصر بهره گرفته و ساختار زبانی و بیانی و حتی مفهومی و محتوایی شعرش را چیده که در نظرگاه نخست این تکرارها به چشم و گوش خواننده و شنونده هرگز متبادر نمی شود. شعرهای «دویدن ماه در رگ هایم» فاصله ی قابل توجهی از ساختار و محتوای دو دفتر پیشین شاعر دارد و این نشان از پویایی و ایستا نبودن تجربه های شاعرانه ی مؤمنی دارد.
و آخرین سخن، نام کتاب از دل یکی از شعرهای این مجموعه برگرفته شده «سمت آهو» که شاعر آن را به دخترش فرنوش تقدیم داشته است:
«... هی... / دارم از پیر شدن ام حرف می زنم / از دویدن ماه / در رگ هایم»
چنانکه شاعر می گوید نام این کتاب را با هم رایی زنده یاد روح الله خالقی (روحی) برگزیده است، جالب اینکه نام این شعر، «سمت آهو» است و نام کتاب «دویدن ماه در رگ هایم»؛ شاعر در شعر «فراخوان»(صفحه 85) نیز این عبارت را به گونه ای دیگر استفاده کرده است:
فراخوان: دریا ... که تیره می گذرد / مثل دویدن مه  در رگ هایم / زمستان بلند / زمستان بلند / که آبی می کند / زمین را / صبح... که بیدار می شود / در فراخوان یک شیپور»

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :