در فضیلت نویسندگی
سید حمید شریف نیا
تاریخ ارسال : 27 شهریور 94
بخش : اندیشه و نقد
در فضیلت نویسندگی
"برای اینکه نویسندهای بزرگ شوی، نخست باید انسان بزرگی بود...". دیری نیست که اسلون ویلسون نویسندهی فرهیخته آمریکایی نویسندگان را به این گزارهی استفهام انگیز فرا خوانده است. گزارهای که نویسندگان را متعهد به انسان میکند و امر راستین نوشتن و قلم در دست داشتن را دور از یک شرح واقعه یا خاطره نگاری و یا قصه پردازی میکند. همین امر بی بدیل است که اثری را متمایز از آثار دیگر میکند. مهم آن است که آدمی ابعاد وجودی خود را بشناسد و به پرورش خود بکوشد آنگاه میتواند از چیزی عظیم بنویسد و به پاسداشت قلم، راه و رسم خوب نوشتن را میآموزد. از طرفی دیگر همگان قادر به نوشتن نیستند اما آنان که بر مدار فضیلتی عظیم میکوشند تا فراوردهای تولید شده از روح فرسایی ذهن و معرفت بیافرینند میدانند که امر نوشتن همچون هر کار نیک دیگری که فرجام انسانی به خود میگیرد ناشی از خردورزی و شعور روابط انسان با زیست و تعامل ارزشهای انسانی با موانع آن شکل با ارزش به خود میگیرد. آنان که میدانند، میتوانند اندیشه هایشان را به مدد نوشتن و رازی که در هستی شناسی واژگان نهفته است را بسازند. برای انسان که جوینده و هیجان زدهی دانستن بوده چه موهبتی بالاتر از این که به مدد امر مقدس نوشتن این واقعیت شگفت انگیز را عریان میکنند که امر نوشتن امری محال نیست و نویسندگی فضیلتی غایی محسوب نمیشود. می توان با خواندن و نوشتنهای متعدد جایی برای خود در بین آنان که مینویسند باز کرد اما به قول "ویلسون" آنان که میپندارند نویسندگی امر مهمی محسوب میشود در انتهای راه ممکن است تنها فاضل، منتقد، سردبیر و دیگر از این دست از آب در بیایند اما نه نویسنده! مهم این است که قلم چگونه میتواند دوست داشته شدن را بستاید، بیزاری را متنفر باشد و از این دست نویسنگان جهان به خود کم ندیده است. متون دست اول بسیاری در دنیا وجود دارد که از این آبشخور فکر منبعث شدهاند و توانسته اند قرنها و مکانهای بسیاری را طی کنند تا دست به دست به نسل به نسل منتقل شود. به خاطر دارم نامهی شروود آندرسن به پسرش که او را از اینکه در پیش یک تکه کاغذ سفید شرمزده باشد بر حذر میداشت. اعتقاد به اینکه اهل قلم در برابر یک تکه کاغذ سفید مسئول است تعهدی خردورزانه و انسانی خلق میکند زیرا "مواجهه با یک تکه کاغذ سفید"، تعهد ترسناکی برای نویسنده به ارمغان میآورد. ترسی که زاییده شده از هوشمندی یک نویسندهی حاذق و گوش به زنگ است.
نویسندهی جدی میکوشد تا به جای تاثیر مصرف کنندگی، تاثیر تولید کنندگی داشته باشد. بدین گونه است که همینگوی ساخته میشود و به یقین میرسد که برای نسل بعد از خود گزارشی صادقانه میتواند به ارث گذارد. نویسندهی راستین جستجوگر چیزی آنسوی زندگی و زیست عادیاش است. چیزی، موقعیتی، پدیدهای و یا هر آنچه میتواند باشد، و یا نمیتواند باشد، که موجب میشود قلماش در خدمت انسان باشد. قلمی که قصداش یافتن همان زندگی اصیل بشری است و نه رنگ و لعاب دادن ساختگی و دروغین به آن. نویسندهی مردمی به دنبال "موضوع" نمیگردد. این موضوع است که او را پیدا میکند، او را عاشق خود میکند و در غیاب او تن به دیگری نمیدهد. موضوع از میان مردم بر میخیزد و در میان مردم مینشیند. آنها روح زمانهی خود هستند که به شکل متن از قلم نویسندگان و متفکرها منشعب میشوند. این وظیفه بر دوش نویسندگان است. آنچه همیشه بر جای مانده نوشتن بوده و چه بسیار مرزها که در نوردیده شده و خانهها ویران گشته اما نویسنده و قلم ویران شندنی نبودند چرا که اندیشه در بستر زمان زاده میشود و به کالبد جهان نفوذ میکند. از سینهای به سینهای و از ذهنی به ذهنی میرود. زمان غربال میکند و سره را از ناسره جدا میسازد. آنچه بر جای میماند اصالت راستین قلم است.
سید حمید شریفنیا
اردیبهشت 94
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه