" داوود در حنجره داشت "سروده ی مصطفا فخرایی/منصور خورشیدی

تاریخ ارسال : 4 آبان 89
بخش : بررسی کتاب
بررسی کتاب " داوود در حنجره داشت "
سروده ی مصطفا فخرایی
منصور خورشیدی
این قلمی که
با آن بوی پیراهن می شنوی
دست های مرا
به مسیر سطر ها عادت داده است
می تواند عقابی باشد
شعر : 43
یک قطعه شعر ، یک عبارت و یک متن در برابر مخاطب او را به آن سوی متن ، عبارت یا شعر می برد . که نا گفته ها و نادیده های شاعر یا نویسنده هستند . این تعریف برای یک شاعر بیشتر مصداق عینی دارد تا یک نویسنده ،در هر فضای ادبی ، ابتدا از طریق معنا راهی به متن باز می کنیم . چون " محتوای آشکار ما را به محتوای نهان می رساند " .
اکنون از گور آن بی نشان پرندگان نا پیدا
تنها اوازی مانده است که
شبانگاه
کسی را بی چتر
زیر باران می نشاند
شعر : 1
در همین بند از شعر به قول مصطفی " گوشه ای از حرف هایم / از قلم افتاده است ." صدای مانده از آن پرندگان نا پیدا ، پرندگان گم ، پرندگان بی نشان که هیچ نشانی جز آواز هایشان برای شاعر نمانده است .
پرندگانی با گور های خیس که هیچ سهمی از آسمان نداشته اند
پرنده ی خسته ای
که داوود در حنجره داشت
در سیاهی باد ها گم شد
شعر : 2
نمی توانیم از کنار مضمون این شعر به سادگی عبور کنیم ، بیان صریح و محکم که معیار کیفیت همین سطر های آغازین این قطعه شعر است . ترتیب و ساختار عناصر کلامی نیز دارای معنای ضمنی است . راحت تر می توان به درک آن چه " داوود در حنجره داشت " رسید ، حتی به پرنده ای که در سیاهی راه میان باد ها گم می شود .
و شاعرنیز در جستجوی پرنده ای است که در باد ها گم شده است .
آن چه ملاک ارزش یک شاعر محسوب می شود . این است که اندیشه جایی در کنار محتوا باز کند . نه آنکه متفکرانه شعر بگوید . و بستری تازه باز کند برای بیان نوعی از شعر سیاسی ، اجتماعی یا فلسفی که سرنوشت بشری را درذهن خود ورق بزند .
اندیشه ای که بتواند بین شاعر و خواننده ی شعر حذف فاصله کند .
حالا که
فاصله مان بلند افتاده است
کوتاه بیا
جاده ای که فاصله شد
شعر : 21
پارادوکس بسیار زیبا برای برقراری ارتباط ، کوتاه کردن فاصله ای که بلند افتاده است شاعر تلاش مضاعف از خود نشان می دهد از " حضور و غیاب هر روزه " تا چراغ رابطه روشن بماند " با حروف ربطی / که چندان بی ربط نیستند "
توجه به بافت سخن در بررسی پیکره ی اصلی شعر کار کرد شاعرانه را در انتخاب واژگان نشان می دهد . همین ذخیره های زبانی موجب می شود که هر شاعری تجربه های فردی خود را به صورت ویژه ای در برابر مخاطبان خود قرار دهد .
شب از چشم های تو بر می گردم
فانوس های در من
حرف ها شان را -
به رنگ چشم های تو می زنند
شعر : 39
کیفیت تکوین تصویر وقتی در شعر خود را نشان می دهد که شاعر با دیدن پدیده های پیرامون خود راهی به دل عمیق ترین لایه های حرف باز کند . معنی این حرف این است که به نگاه خود جسارت بهتر دیدن بیاموزد .
علامت ها و نشانه های موجود در یک قطعه شعر ، در مفهوم استعاری یا مجازی قدرت آن را دارد که در ذهن مخاطب راه باز کند . توقف در شکل ظاهر کلمه از شناخت نحوی تا درک رنگ ، نور و صدای آن ، شاعر را برای ساختن تصویر در یک موقعیت تازه آماده می کند .
گاه با مفهوم کنایی یک عبارت می توان قدرت زبان را در خلق عناصر تشکیل دهنده ی شعر و در ساخت یک قطعه با مهارت تمام به خواننده منتقل کرد .
از هر سو
چشم هایم پُر از راه بودند
اما سر به راه نبودند
راه پُر از چشم های چشم به راه
فقط می توانست
از مسیر گریه هایم عبور کند
شعر : 44
این قطعه پُر از مفهوم کنایی است . " چشم به راه بودن " ، " سر به راه بودن " ، " از مسیر گریه گذشتن " ، و " دور خود چرخیدن " کارکرد آگاهانه ی کلام موجب سرگیجه ی مخاطب می شود . آمیزه ای از زبان ادبی و گفتار که با عامیانه کردن بیان تفاوت دارد ؟
مجاز ، استعاره ، تضاد ، پارادوکس ها و کنایات در این کتاب وجود دارد . که برخی پذیرفتنی و قابل درک اما برخی دیگر غیر قابل پذیرش ، در هر صورت باور نمی گنم که شاعر بگوید : " زبانم به عصر سنگ رسیده است . "
اما باور دارم وقتی صادقانه می گوید :
من موسا نیستم
و گرنه دست در گریبانم می کردم و
برای تاریکی چشم هایت
ماه بیرون می آوردم و
مسیر بهشت را کوتاه تر می کردم
شعر : 48
علامتی از مفهوم دانستن و شناخت . مسیر درست کلمه را در سطر های آمده معین می کند . چیز های معلومی که در مجهول می گذرد و در دل شعر راه باز می کند برای درک و دریافت همه ی آن نشانه هایی که در شعر بروز و ظهور پیدا کرده اند .
در این جا شاعر به تحقق آرمان های خود نزدیک تر می شود . به جایی می رسد که ساحت مقدس نور را در بلندای مناره ها می نشاند . این حرکت خود پیام تازه ای است که چشم را به درک ندیده ها دعوت کند .
آن گاه متوجه می شود که همه ی چیز ها در درون متن هستند ، بیرون از متن چیزی نیست که شاعربا دخالت تفکر و عناصر خیال آن را روی سپیدی کاغذ رسم کند !
تا مخاطبان خود را دعوت به خوانش سطر های نا نوشته کند .
به صلاح نیست
حرف هایی را بزنم
که به سود کسی نیست
حتا خودم
شعر : 52
این بیان صادقانه ی شاعر می تواند الگوی مناسبی باشد برای کسانی که مرز و مانع نمی شناسند . و عطش درک و دریافت چیز های تازه تر را در خود بیدار نمی کنند . واین یعنی تیر در تاریکی رها کردن !
آخر کار
پلک ها را می بندی
طاقت نمی آوری
پلک می گشایی
و با چشمانی باز
تا همیشه
به خواب می روی
شعر : 7
مصطفی اگر چه از حضور عوامل زیباشناسانه در شعر غافل نبوده است . توصیه می کنم که به معماری زبان و تلاش در کار کرد کلمه با ابعاد چند گانه ی صور خیال و بر جسته کردن فرم که بر جسته شدن محتوا را در خود دارد فضایی برای قلمرو آفرینش های عوامل سازنده ی یک قطعه شعر از خود نشان دهد .
زیرا گستره ی شعر نامتناهی است . نگاه به گستره ی آن سوی کلمه می تواند حامل همه ی آن چیز هایی باشد که شاعر در به دست آوردن آن باید تمامی خود را به شعر بسپارد . اگر می خواهد تا همیشه خیال خود را در میان سطر ها عبور دهد .
در مفهوم عبور حرکت است و حرکت سرعت خیال را در فاصله ی دو نگاه مستقر می کند . تا فاصله ی بین دو واقعیت به سادگی از فضای ذهنی عبور کند .
آبان - 1388
لینک کوتاه : |
