داستانی از بوریس فینکلشتین
ترجمه ی نادیا ویشنفسکایا


داستانی از  بوریس فینکلشتین
ترجمه ی نادیا ویشنفسکایا نویسنده : نادیا ویشنفسکایا
تاریخ ارسال :‌ 23 تیر 99
بخش : ادبیات جهان

 بوریس فینکلشتین
 
(اسپانیا)
 
بوریس فینکلشتین متولد سال 1946 شهر اُدیسا، دکتر علوم اقتصادی، عضو انجمن علمی شوچنکو در اوکرایین، عضو انجمن خبرنگاران اوکرایین است. سال  2014-2013 عضو هیئت ویراستاران مجله "کریمه" بود که این مجله به زبان اوکرایینی، روسی و تاتار کریمی منتشر شد. تا حالا 13 تا مجموعه داستان های کوتاه و یک رمان "دکامرون نو" نوشته. این رمان شامل ده داستان مردمی است که در یک خانه کوهستانی بعد از شام روبروی شومینه جمع می شوند و از زندگی خودشان تعریف می کنند. داستان روز دهم که به زبان اوکرایینی، روسی، انگلیسی، ایتالیایی، اسپانیایی ترجمه شده است را به فارسی بخوانید.

 

دکامرون نو، یا حکایات کنار شومینه
روز دهم
"کس که گوش دارد بشنود" [1]


باد شدید وزیدن گرفت. دنباله های لباس عروسی از دانه های برف ریز ریز بالای کوهستان بلند شدند. فقط در جاهای بسته از برف امکان اسکی بود. برف راه را پوشاند، به نظر می رسد که هوا سرد شده است.
"کجاست این گرمایش جهانی؟" در حال کز کردن از طوفان برفی می اندیشیدم: "شاید امروز امکان باشد قبل از شام جمع شویم". هوا زود تاریک شده بود و شام هم زودتر صرف شد. پس از آشامیدن یک گیلاس شراب سرخ ایتالیایی، هیزم در بخاری غیر عادی به راحتی ترق تروق می‌کرد. هر کس به دیگران نگاه می کرد. "خب، شجاع ترین کیست؟" مرد مسن ایتالیایی سکوت طولانی را شکست.
"اسمم آنتونیا است" . ادامه داد: "من کشیش کلیسای کاتولیک در میلانم. نسبتاً دیر و در سی سالگی به رده کشیشی مُشَّرَف شدم، و الآن تقریباً شصت سالمه. از بچگی اسکی می کنم. در کلیسا این کار ممنوع نیست، بنابراین در زمستان برای مدت کوتاهی به جاهای مناسب این کار می روم. آیین‌های مربوط به قربانی مقدس را اجرا می کنم، در دانشگاه کاتولیک قلب مقدس دروس الهیات تدریس می کنم. سالهاست که زمان چنین سپری می شود. علایق تحقیقات من شامل تاریخ کلیسای مسیحی، نظم عبادت است و موارد دیگری از جمله موضوعات. از جمله موضوعات پیچیده فلسفی، تاریخی، کلامی، علمی و نیز مسائلی که مورد علاقه مردم در زندگی روزمره شان می باشد. اینها هم بخشی از خدمات من محسوب می شوند. زمانی متاهل بودم و خوشحال. همسرم در دوران جوانی بر اثر سانحه رانندگی مرا برای همیشه  ترک کرد. بعد از این اتفاق هولناک بود که تصمیم گرفتم خودم را وقف کلیسا کنم.
پس از تشرف، شرط مجرد [2] بودن مانند دیگر کشیشان برای من هم اعمال شد. به همین دلیل فرزندی ندارم و نزدیک ترین شخص خانواده من برادرزاده ام هستند.
سالهاست که تمام مظاهر زندگی را مشاهده می کنم. مردم کلیسای ما بیشتر با رنج ها و سؤالات خویش پیش من می آیند. با گذشت زمان، شروع به نتیجه گیری های خاصی از این جریانات و اطلاعات کردم. هنوز هم در حوزه توجه، در مطالعه و تحقیق دانشمندم و همیشه کتاب مکاشفه یوحنای روحانی یا همانطور که بعضاً خوانده می شود وجود داشته است "آخر الرمان"را بررسی می کنم.
کتاب "مکاشفات..." در نیمه دوم قرن یکم میلادی  توسط حواری یوحنا محکوم به تبعید در جزیره پاتموس نوشته است.
کلیسا، آخرالزمان را به عنوان یک تصویر نبوی از آخرین روزهای جهان و وقایعی پیش از بازگشت دوباره مسیح به زمین، می داند و در زمان افتتاح پادشاهی شکوه، برای همه مسیحیان واقع آمادگی دارد. صفحات ظالمانه تاریخ جهان واقعی بارها مؤمنان را ترغیب كرده است كه باور داشته باشند:  زمان آنها همین آخر زمان پیش از بازگشت دوباره مسیح است و مردم دنبال نشانه های نزدیک شدن به جنگ نهایی خیر و شر در دنیا باشند.
گاهی اوقات واقعیت بسیار شبیه به این به نظر می رسید، اما بعداً همواره استقرار مجدد موجودی ویران می شد. مشخص است که با افزایش سن، هر کسی از ما ناگزیر پیش فرض آخرالزمان شخصی خود را دارد. شاید به همین دلیل "مکاشفه" تقریباً به طور انحصاری توسط محققان بسیار سالخورده تعابیرات مختلفی دارد. اما هم اکنون، یک دوره خیلی خاص است. چنین به نظر می آید که بشریت به طور ملموس به اتمام برنامه خود بسیار نزدیک می شود. شرایط زندگی در سیاره زمین در حال تغییر است. ایجاد وب جهان گستر منجر به تغییرات برگشت ناپذیر در روابط، در جامعه، جمع آوری انواع اطلاعات گوناگون کل سیاره، ایجاد بانک های اطلاعاتی، دانش و قابلیت های فکری شده است. در زمان های گذشته، تأکید بر توسعه شخصیت فرد بود، همین فرد حامل دانش و خالق اطلاعات جدید بود. اکنون همه چیز در اینترنت است، فقط کافیست که به آنجا سر بزنید. درست است که اطلاعات همیشه درست نیست، اما امروزه این موضوع، ملاک اصلی جذب آن نیست. چنین مشهود است که توسعه فناوری دیجیتال به زودی منجر به ظهور هوش مصنوعی خواهد شد. یعنی یک شخص، خلقت خدا، با توجه به قوانینی که برای او تعیین شده است زندگی می کند، خودش سعی می کند چیزی را ایجاد کند که مطابق برنامه ای خاص این شخص عمل کند. حداقل در مرحله اولیه اینطوری است، اما چه کسی می داند که انسان در اعمال خود با چه چیزی هدایت شود. این هم یک تغییر تکاملی جدید است، بلکه بیشتر یک تلاشی برای تغییر خود انسان است.
مطابق کتاب مقدس، پیشگامان آخرین وقایع جهان ما چهار سوار آخرالزمان هستند. آنها یکی یکی پدیدار می شوند، هر کدام پس از باز شدن مُهر خاص – اولین چهار تا از هفت مهر کتاب مکاشفه ظهور می نمایند.
عقاید متفاوتی وجود دارند که هر یک از سواران چه چیزی را تجسم می دهد، اما اغلب آنها را "طاعون، جنگ، قحطی و مرگ" می دانند. بیماری طاعون - سوار اسب سفید می شود، گاهی اوقات اسبش "فاتح" خوانده می شود. جنگ - سوار اسب سرخ رنگی می شه آن را نزاع می نامند؛ گرسنگی - بر اسب سیاه؛ مرگ سوار یک اسب رنگ پریده است.
در سده بیستم میلادی، بسیاری از مردم معتقد بودند كه آنفولانزای اسپانیایی طاعون كتاب مقدس است، و پس از آن جنگ و گرسنگی و مرگ به وجود آمدند. اما، نخیر -  دیگه تموم شد این. با این حال، تغییرات بنیادی تمدن بشری تا اواخر قرن بیستم به سرعت تسریع یافتند، تهدیدات جدید بیشماری، چه از نظر انسانی و چه از نظر طبیعی وجود داشت. حالا من نگاه می کنم و به نظرم می رسد که اولین مهر برداشته شده است و به زودی سوار اسب سفید را ببینیم. در چین دوردست، در اواخر ماه دسامبر، یک عفونت خطرناک جدید جایی به وجود آمد و مثل این که پیش ما حرکت کند و جهان را اشغال کند. برای اینکه بی اساس نباشم، من می گویم فرضیاتم بر چه اساس استوار است. در میان کتب مقدس و متون کلامی، هم نسخه های قانونی، در جهان به رسمیت شناخته شده، وجود دارند هم نسخه های غیر قانونی که دارای اعتبار مشکوکند و کمتر یا بیشتر اطمینان. متون آخرالزمان از زمان های بسیار قدیم شناخته شده بودند. بعنوان مثال، بعضی از آن نسخه های غیر قانونی مانند کتاب رازهای خِنوخ همزمان هم قسمتی از متن های قانونی شدند (همانطور که کتاب خنوخ در نسخه کتاب مقدس اتیوپی است). اما کل سؤال زمان بندی است. متون آخرالزمانی از دوران پیش از مسیحیت وجود دارند که از تاریخ یوم الدین سخن می گویند. آنها در منابع مختلف هشت تا ده هزار سال متغیر هستند از آفرینش جهان. این منابع قانونی نیستند، قسمتی از عهد عتیق نشده اند، بنابراین ما می توانیم پیشنهادهای آنها را بپذیریم یا نپذیریم – بستگی به باورهای ما، اما نمی توانیم کاملاً آن را ندیده بگیریم. بگذارید یادآوری کنم که به طور کلی در کلیسای کاتولیک پذیرفته شده است که آفرینش جهان از سال ۴۷۱۳ تا ۴۰۰۴ سال قبل از میلاد مسیح.
اگر حساب بکنیم، تا آخر زمان زیاد نمانده و با توجه به دوره های روزهای آخر نسبتاً طولانی را که در کتاب مکاشفه یوحنای روحانی بیان کرده است.
حقیقت همیشه در دسترس انسان نیست و حقیقت مطلق به کلی قابل دسترسی نمی باشد. حقیقت مطلق فقط در حالت الهام دست یافتنی می شود. بی اعتمادی، شک و تردید و انکار، از ویژگی های دوران ما هستند و نشانه نزول اخلاقی تمدن ما. انسان ضعیف و گناهکار است. باید چنان زیست که گویی هر روز از زندگی آخرین روز هستی است. حقیقت با چنین دریافت قلبی و ایمانی در دسترس خواهد بود. بنابراین باید پذیرفت که همه ی رویدادهای اجتناب ناپذیر ناگهان رخ نمی دهند. رهایی مردم در پشتیبانی شان از نیکی و خیر است".
با این واژه ها سخنرانی مذهبی "پادره آنتونیو" به پایان می رسد. خطبه ای که شبیه داستان نبود. اما به احترام مذهبی بودنش و برای آنچه گفته بود کسی با او مخالفتی نکرد و حتی پرسشی طرح نشد. اگرچه افرادی از فرقه های مذهبی دیگر در برابر شومینه نشسته بودند، همه آرام آرام و بی آن که کلامی بر زبان بیاورند آنجا را ترک کردند که فردا، فردایی که روز جدیدی منتظرشان باشد.
همان موقع من هم جلسه ما را ترک کردم. از پله های چوبی حک شده چرخیده به سمت دیگری در هر طبقه به اتاق بالا رفتم، فکر کردم: "به هر حال، تجرد برای یک کشیش کاتولیک امتحان آسانی نیست. بودن تنها برای مرد سخت است و افکار غم انگیز بیشتر به سر او می آیند؛ او نسبت به جهان بدبین تر می شود. و حقیقت؟ آره، به یک شخص داده نشده است كه كاملاً آن را بشناسد، خصوصاً اینقدر بالا در صحنه مفاهیم جهانی". با این همه اندیشه ها، رفتم بخوابم به امید اینکه همه چیز خوب شود. چه اشتباهی کردم!
اکنون، زمانی آخر این داستان را دارم می نویسم، پایان ماه مارس  ۲۰۲۰ است و فقط دو ماه و نیم از دیدار ما با پادره آنتونیو می گذرد.
ولی، چگونه جهان تغییر شده است. من در محاصره عمیق و قرنطینه کامل در خانه خودم در حومه شهر بارسلونا نشسته ام. در اسپانیا، یک بیماری همه گیر، شعله ور است. هر روز، چندین هزار نفر مریض می شوند، و تعدادی نیز می میرند. در شمال ایتالیا (لمباردی) حتی سخت تر است، جایی که پادره آنتونیو خدمت خودش را انجام می دهد. در آنجا تعداد بسیار زیادی از مردم می میرند، روزانه چند صد نفر، از جمله اغلب کارمندان پزشکی و کشیشان کاتولیک. من صمیمانه امیدوارم که هیچ چیز بدی برای پادره آنتونیو رخ نداده باشد.
این بیماری همه گیر ممکن است کشنده ترین در تاریخ بشر نباشد. مثلا، مرگ و میر بیماری های همه گیر آبله و وبا به سی درصد رسید، و مرگ سیاه (طاعون بوبونی) تا نود درصد. اما همین بیماری واقعاً باعث چیزی مانند وحشت و رعب در جان انسان معاصر می شود. احتمالاً مسئله این است که  این بیماری همه گیر به بشر نشان داده است، روبروی مشقت های جدی چقدر کم می توانند انجام دهند. به نظر می رسد که ما راجع به خودمان فریب می خوردیم و متکبرانه دانش و دستاوردهای خود را اغراق می کردیم. این وضعیت در واقع ما را به روزهایی بازگرداند که طب مدرن وجود نداشت. در حالی هستیم که فقط می توانیم به توانایی های بدن خودمان و کمک دوستان تکیه کنیم.
اینجاست او - سوار اسب سفید. همانطوری که شکسپیر نوشته: "طاعون هر دو خانه خودتان" [3]. پادره آنتونیو راست گفت که پیش از این لازم بود که با حقیقت در قلب و ایمان به جان در مورد آن فکر کردیم.
شاید هنوز زمان کافی باشد و با تدابیر به موقع، سوار اسب قرمز را نینیم. آن زمان رسیده است که بشریت بالغ تر و خردمندتر شوند، از شر عصبانیت و بی اعتمادی متقابل خلاص شوند، یاد بگیرند چگونه بطور مشترک مشکلی را که سرنوشت به ما ارائه می دهد، فارغ از دیدگاه های سیاسی و مذهبی شخصی یا عدم وجود آنها را حل کنیم.
نفرت متقابل وحشتناک تر از همه بیماری ها و فجایع جهانی است. رابرت لی فراست، شاعر بزرگ آمریکایی، در این باره نوشته:
"برخی می گویند جهان بر اثر آتش خواهد مرد،
دیگران می گویند -  بر اثر یخ.
 
من مدت طولانی زندگی کرده ام، و به نظر می رسد
 آتش مناسب تر است.
 
اما اگر کسی به من گفت                        
که مرگ دو بار تکرار می شود              
 
تعجب نخواهم کرد. آموخته ام                            
که نفرت ضخیم تر است از یخ.                            
 
و بی اعتنایی سردتر است
از پوشش یخ ابدی.
و اگر برای مرگ آتش کافی نیست
سپس جا می گیرد یخ.          
 پیشاپیش معلوم است که بیماری همه گیری دنیای ما را تغییر خواهد داد. امیدوارم بهترش کند حداقل من روی آن حساب می کنم.
بارسلونا. مارس ۲۰۲۰.

 


[1] از کتاب "مکاشفات" یوحنا روحانی، عهد جدید کتاب مقدس مسیحی درباره آخرالزمان.
[2] تجرد یا مجرد بودن یکی از شرایط شدن کشیش کاتولیک است.
[3] ویلیام شکسپیر " رومئو و ژولیت".

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :