خوانشی بر مجموعه داستان کوتاه «با رنگی بدون اسم» اثر سارا محمدی نوترکی
نوشته ی رویامولاخواه


خوانشی بر مجموعه داستان کوتاه «با رنگی بدون اسم» اثر سارا محمدی نوترکی 
نوشته ی رویامولاخواه
نویسنده : رویا مولاخواه
تاریخ ارسال :‌ 7 مهر 00
بخش : اندیشه و نقد

 

 

 

 

 

خوانشی بر مجموعه داستان کوتاه"با رنگی بدون اسم"نوشته ی سارا محمدی نوترکی

نوشته: رویامولاخواه

 

واژه‌ها تپانچه‌های پر هستند اگر سخن بگوییم شلیک کرده‌ایم."بریس پارن"

 

 

کتاب "بارنگی بدون اسم" مجموعه از داستان های کوتاه سارا محمدی نوترکی می باشد؛ که دراواخر فروردین سال ۱۴۰۰ ازانتشارات نصیرا، به بازار ادبیات روانه شده است. این کتاب مشتمل بر یازده داستان کوتاه است. داستانهای نوترکی از نیمه راه روایت آغاز و با فریم‌های کوتاه از مونولوگ و یا دیالوگ‌های خاطره‌ای منقطع، خواننده را به عقب تر از زمان رویداد ارجاع می‌دهند. این فلاش بک‌ها ،شیوه‌ای مدرن از روایتمندی هستند که متن را در طیف اپیزودهای آمد و شد در وقایع خطی گاه با زاویه دید راوی ناموثق در طول داستان راهنمایی می‌نمایند. درون مایه های زبانی در دیالوگهای جاری بین کاراکترها، نشانه‌مند و ظرافت استعاره‌آمیزی را در تبیین پیام مولف به خواننده مخابره می‌نمایند.

سبک محمدی نوترکی، فرآورده‌ی استعاره‌های زبانی است که ظرافت و طبعی پیچیده به فعلها می‌بخشد و خواننده سطح متفاوتی از یک اتّفاق ساده را در خوانش سطرها بازخوانی می‌نماید. سبک نوترکی، در حین تحرّک دایره‌وار حوادث، اما اشاره‌وار و گاه ایستاست. کاراکترها به اتفاق‌هایی در گذشته اشاره کرده، و از آن می‌گذرند. نشانه‌مندی در بازگویی روایت‌ها برجسته است. و نوترکی با استفاده از نمادهایی مانند دریا، چل تکه، شمعدانی، آینه...در تک‌تک داستانها سعی در بیان سطحی از جهان بینی است که وسعت دیدگاه مخاطب را نشانه می‌رود و اشارات ضمنی دیالوگها بی‌تاویل نیست. تلفیق ارتباط گفتگوها به صورت ناپیوسته به خواننده ارجاع داده می‌شود. مسیر مشترک تمام پیام‌ها، عطف تاویل داستان را در برمی‌گیرد و ناگفته ها در فاصله‌ی خالی دیالوگها از نشانه‌هایی القایی در متن ،خود را باز می‌یابند.

رولان بارت معتقد است در هر فرم ادبی، گزینش عام یک لحن و یک روش مطرح است و درست در این جاست که نویسنده فردیّت می‌یابد. زیرا در اینجاست که خود را نشان می‌دهد. نوترکی در عنصر مکانی داستان، اشاره‌ای مستقیم به فضاها و جغرافیای حضور نمی‌کند، اما سبک و روادید ماجرا به گونه‌ای سنتی و کاراکترها چنان پردازش شده‌اند که بافت داستان را روستایی و رنگ و بوی جنگ از تاثّرات ادراکی متن پیداست. شخصیّت‌ها ،غیر شهری و یا سطح متوسطی از عامّه مردم را به تصویر می‌کشند. اسامی انتخابی در داستان "بارنگی بدون اسم" ، نشانه‌مند و اسطوره نماست. در دو داستان "آن سوی آیینه"و "دریا بر نمی‌گردد" استفاده از نامهای رستم و سهراب و تهمینه فرایندی نشانه‌مند دارد و با بهره‌گیری مولف از معنامندی دریا و آیینه این دو قصه را از منظر نشانه مندی حائز تحلیلی جزیی تر، می‌نمایاند. آیینه در ادبیات شرقی صورتی از ضمیر روشن آدمی است و تجلّی درونی و نهاد انسان است.

 آینه ابزار اشراق است و در واقع نماد فرزانگی و آگاهی است بازتاب خرد خلاق است نماد اندیشه الهی است و به عقیده دائویی‌ها بازتابنده آسمان و زمین است، و نماد ماه است از آنجا که آینه تابنده نیز هست نماد خورشید است. وجه مینوی آینه همان وجهی است که به خودشناسی منتهی میگردد. غزالی معتقد بود آینه‌داری دو جنبه است یکی پست که از جانب جسم کشیده می‌شود ودیگری والاست که به عقل رحمانی گرایش دارد. عطار جسم را در کدورتش چون پشت آینه و روح را سطح صیقلی آن میداند. در داستان آن سوی آیینه، مولّف روایت را ابزاری برای تفهیم جهانی معنامند در بازتاب تحلیلی آیینه قرار می‌دهد. زمان در آیینه پشت و روست و واقعیّت و بازنمایی آن دو وجه حقیقی و استعاری را برای مخاطب بازنمایی می‌کند. در داستان های این مجموعه، فقدان و از دست دادن فرزند یا عزیزی خویشاوند و هم چنین تاثّرات جنگ بربازماندگان  با استعاره های کدگذاری شده با زندگی آدمهای داستانها، بارگذاری شده و خاطره‌ها در مکالمه ها ،منقطع و عقب‌گرد پراکنده‌ی گفتگوها تعلیقی سوگوار را بر منطق داستانها سوار کرده است. مرگ و فقدان حضور غیبتی را در روابط بین آدم‌های قصه‌های نوترکی برجسته کرده است. مولف در بیان هدف اجتماعی خود، مناسبتی بین داستان و تاریخ، میان فردیّت آدمها و اجتماع می‌آفریند.

 در داستان"معالجه" زمان به شکل ابژه وارد داستان می‌شود تا فراموشی آدمها واقعیّتی آشکار را سویه‌مند و به شکل هشدار، مهربانی و انسانیّت های تحلیل رفته را در یک روایت، بازسازی نماید. اسلوب نوشتار در این مجموعه،کنش زبانی است که بر اثر هدف اجتماعی متن، دگرگون و استعاره‌مند شده است. در کتاب"با رنگی بدون اسم" مولف از شیوه‌ی کروی برای پردازش روایتها بهره‌برده و جهانی محدّب را خلق می‌کند. سنگ بنای تک تک قصه ها، اندوه متراکمی است که نقشی در فروکاستن واقعیّت تلخ فقدان را در یک تجربه‌ی زیستی به نمایش گذاشته است. در قصه ی "صدای دل "راوی مخاطب را فریب می‌دهد و غیبتی را حضور می‌بخشد تا اثر فقدان و از دست‌دادگی را که در تمامی ‌داستانها نهادینه است، برجسته تر و سویه رمانتیک داستان را روشنتر نماید.

هریک از داستانهای این مجموعه ،رویدادهای گذشته ای را در زمان حال ادامه می‌دهند. بنابراین گذشته، روایتی نظام‌مند  و مطمئن نیست و فریم‌های پراکنده در بی نظمی‌گفتگوها ،شیوه‌ی انتزاعی روایت را، به سمت معنا پیش می‌برد و گاه خواننده در بازیابی خط سیر داستان، مجبور به بازخوانی دوباره‌ی داستان می‌شود. تا نظم بین دیالوگها و روابط علّی بین آدمها را در متن داستان باز یابد. در داستان "هجده سالگی" این پازل های روایت‌گریز با منطق مکالمه‌ای که مدام شکسته و به عقب برمی‌گردد شخصیّت نامشخص نایب را آشکار نمی‌کند و راوی آشکارگی را به دریافت مخاطب از جزیّیات گفتگو می سپارد. زمان در این کتاب ،شتاب ندارد و گاه در ایستایی خود پویاست. در وهله‌ی اول کنش روایت‌هاست که با تعین پذیری کاراکترها در قالب مدعوین روایت، باورپذیر شده و مولف با تشریح چهره‌ها ،سن و نقش به زمان کنش‌های افراد، معنا بخشیده است. اما در سویه روایت، زمان کاملا آزاد و ماه و سال و فصل ندارد. گاه در خود دیالوگها عقب/ جلو می‌شود.

 نوترکی در داستانهای خود "زمان زندگی" را دپارتمان تقویم قرار داده است. زمان زندگی ،تاویل آگاهمند یک نویسنده از جوهر زمان است.طوری که زمان متن و زندگی یکی می‌شود و هرزمانی که روایت خوانده شود، "اکنون" تلقی خواهد شد. مرگ در داستانهای این مجموعه، پدیده ای است که در دستور داستان نقش ایفا می‌کند. مرگ در روایت‌ها منشی جسمانی ندارد. مرده‌ها در باورها تجسدی از استعاره‌اند و تاثرات مردگی ،بر روند بازنمایی روایت و کنش‌های روانی آن بر رفتار کاراکترها، مصور و منش‌مند شده است. ایثار و از خود گذشتگی هم سویه نمادین دیگری است، که در داستانهای نوترکی بی‌تعیّن، شخصیّت‌پردازی شده و سویه‌ای برجسته دارد. مناسبات بین آدمها ، شناسه هایی خانوادگی است.

 اما بازنمایی روابطی اجتماعی است که صورت همگانی دارد. رستم و سهراب خاستگاه ایرانی داستان‌های این مجموعه را بارز کرده و به تمام پدران این خاک تعمیم داده شده است،که سهراب هایشان را بازنگردانده‌اند.در واقع راست نمایی مجموعه"با رنگی بدون اسم" حقیقتی دور از واقعیّت های اکنون نیست. هرچند زمان در تعلیق گفتگوها بی‌تعیّن شده و آسیب ها سوبژه‌اند، اما نشانه ها عملکردی عینی را در بازتاب معنامند داستان ،روایت می‌کنند. این نشانه ها حتّی می توانند در تبیین سویه‌های حقیقتی غیر داستانی بدل به واقعیّتی اجتماعی شوند.

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :