خوانش و تحلیل اشعار گراناز موسوی
نادر ابراهیمیان
تاریخ ارسال : 6 آبان 04
بخش : اندیشه و نقد
خوانش و تحلیل اشعار دکتر گراناز موسوی
گراناز موسوی شاعر و فیلمساز معاصر در سال ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. او به جز سرودن شعر، به نوشتن نقد کتاب، ویراستاری، ترجمه، فیلمنامهنویسی، کارگردانی سینما و بازیگری پرداخته است. وی دانش آموختهی رشتهی سینما در مقطع دکتراست. او در۱۲ سالگی برندهی جایزهی شعر دانشآموزی در منطقهی سه تهران شد. و در ۱۷سالگی نخستین آثارش را در مجلههای آدینه و دنیای سخن به چاپ رساند. از گراناز سه مجموعه شعر در ایران به چاپ رسید. نخستین دفتر شعرش " خط خطی روی شب" در سال۷۶ به چاپ رسید. و توجه اهل قلم را به خود جلب کرد و م. آزاد( محمود مشرف آزاد تهرانی) شاعر و منتقد ادبی درنقدی بر این مجموعه در مجلهی آدینه از کشف استعداد تازه درشعر معاصر خبر داد. سپس موسوی برای تحصیل در رشتهی سینما به استرالیا رفت و در سال ۷۹ با بازگشت به ایران دومین دفتر شعرش " پابرهنه تا صبح" را با نشر سالی منتشر کرد که برندهی نخستین دوره ی جایزه ی شعر کارنامه شد و به چاپ چهارم رسید. و سومین کتابش " آوازهای زن بیاجازه" در سال ۸۱ منتشرشد. و اثر دیگر او " حافظهی قرمز" در سال ۹۰ در استرالیا منتشر شد.
شعرهای گراناز به زبان های انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی، سوئدی ، پرتغالی، ترکی و کردی ترجمه شده است.
گراناز موسوی یکی از شاعرانی است که در دههی هفتاد به سرعت مطرح شد و شعرهایش در آن دوران به شدت مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. وبعضی از شعرهایش به ویژه در دو مجموعه اولش از جاودانهترین شعرهای معاصر ادب فارسی به شمار میرود اما متاسفانه در اثر مهاجرت به استرالیا و مشغول شدن به تحصیل در رشتهی سینما و عوامل دیگر مجموعههای شعری دیگر او اگرچه حرفی برای گفتن دارند اما به پای دو مجموعهی اول نمیرسند. اصولاً شعرایی که از ایران مهاجرت کردهاند مثل نادرنادرپور، اسماعیل خویی، یدالله رویایی و... در اثر عوامل مختلف شعرهایشان دچار ضعف و سستی شده است اگرچه ممکن است استثناهایی میتواند در این میان باشد مثل شعرهای نیکی فیروز کوهی، روجا چمنکار و... که البته باید اشاره کرد که ارتباطشان را با داخل ایران کاملاً قطع نکردند. و معمولاً کتابهایشان در داخل چاپ میشود.
گراناز موسوی مخالفان و طرفداران خاص خود را دارد بعضی مثل هوشیار انصاری فرد دربارهی او میگوید:" او شاعر حائز اهمیتی نیست. گراناز موسوی به خاطر دو سه جایزه که گرفته شناخته میشود و در بعد تخصصی در رابطه با شعر دههی هفتاد جایگاه مهمی ندارد. به هرحال او در دوکتاب اولش هیچ چیز اصیلی از خودش ندارد.
شما به راحتی میتوانید سطرهایش را به لحاظ تاثیر پذیری از شاعران از هم تفکیک کنید و بگویید اینجا شاملویی است. این مثل فروغ است." البته به نظر او میتوان نقد وارد کرد. اصولاً منتقد ادبی باید حب و بغض را کنار بگذارد و منصفانه داوری کند. هم به نقاط قوت اثر توجه کند و هم به نقاط ضعف آن. البته در سوی دیگر شعرهای گراناز موسوی طرفدارانی مثل" م. آزاد" را دارد که از او به نابغهی شعر معاصر یاد میکنند. ولی باید اعتراف کرد که گراناز موسوی شاخصترین شاعر دههی هفتاد است که اگر همان مسیر شاعری خود را ادامه میداد آیندهی درخشانی در انتظار او بود اما افسوس که ادامه نیافت
شعرهای گراناز موسوی به ویژه در دو مجموعهی شعر اولش دارای هویت شاعرانه و صداقت بیمانندی است که شاعر در بیان موجودیت خود تقدیم میکند گرچه صداقت و بیپردگی امتیازی است که تقربیاً در تمام شعرهایش وجود دارد که همین ویژگی آنها را برای خواننده روان، صمیمی و ارتباط با آنها را برای خواننده آسان و جذاب میکند. و در برخورد با شعرهای او خواننده به دام روانی و زیبایی روایت افتاده و شعرها را پشت سرهم میخواند و به انتهای کتاب میرسد:
نه آدمم
نه گنجشک
اتقاقی کوچکم
هربار که میافتم
دو تکه میشوم
نیمی را باد میبرد
نیمی را مردی که نمیشناسم
همانطور که قبلاً اشاره شد که شعر دههی هفتاد پس از انقلاب مانند شعر دههی چهل یکی از تاثیرگذاران و درخشانترین دورهی شعر در ادبیات فارسی است. شعرایی مانند شیوا ارسطویی، محمد آرزم، فرشته ساری، رزا جمالی ، حافظ موسوی و... شعر سرودند که در این میان اشعار گراناز موسوی جایگاهی خاصی دارد. که کمتر در شاعران دیگر دیده میشود.
شعرهای دکتر گرانازموسوی در دو مجموعهی اولش دارای هویت شاعرانه و صداقت بیمانندی است که شاعر در بیان موجودیت خود تقدیم میکند. گرچه صداقت و بیپردگی امتیازی است که تقربیاً در تمام شعرهای او وجود دارد که همین ویژگی آنها را روان، صمیمی و ارتباط را برای مخاطب آسان و جذاب می کند. در برخورد با نوشتههای او خواننده به دام روانی و زیبایی روایت افتاده و شعرها را پشت سرهم می خواند و به انتهای کتاب میرسد.
گراناز شاعری است تصویرگر که این تصویرها در شعرهای او معمولا به سوی انتزاع می روند و با خلاقیت و زیبایی شناسی دقیق ساخته و به راحتی و بیواسوس پرداخته میشوند.
رویگرد موسوی به یک شعر تصویرگراست که به انسجام و تمامیتطلبی و نیز یک فرم بسته توجه دارد. او نظارت کاملی بر سازوکار شعرش دارد. شعر او شعری است که به هیچ وجه شاعر خطر نمیکند و سعی میکند که با دید هموار برود، میانهروی کند و حول محور مرکزی بچرخد و فرصتهای نشر و جوایز ادبی را از دست ندهد. از طرفی با به کارگیری یک فرم بسته با روابط علت و معمولی، منجسم و از سوی دیگر با نمایشی یک موضوع که به هیچ وجه شقهشقه نیست و همیشه با یک نقش ظاهر میشود و به گونهای عمل می کند که انگار فقدان فردیت در جامعهی مصرفگرا را لمس نمیکند، شعر او اساساً نئورماتیک است و دقیقاً بر اساس مفهوم خود رمانتیک بیان شده و دائمًا یک مدلول استعلایی است( علی قنبری)
گراناز در اولین مجموعه شعریاش" خط خطی روی شب"ظاهراً به سمت یک لحن و زبان کودکانه حرکت میکند اما چیزی که از کار در میآید یک فضای عینی عمومی کلیشهای و به جاماندهی بزرگسال است که با واژههایی نظیر عروسک و کشتی کاغذ، بادبادک و مداد رنگی اشغال میشود.
علی باباچاهی شاعر معاصر در کتاب "گزارههای منفرد" در بارهی شعر گراناز موسوی اینگونه میگوید:" شعر موسوی نه متداول و معمول است و نه عجول و مصنوع کار مهم و محیرالعقولی اگر نمیکند چشم برهم که مینهد شعر پدید میآورد. ناممکنها ممکن میشوند آن هم با قابلیتهای شعری یک شاعرجوان که کمترین رغبت به تصنع ندارد."
گراناز موسوی " من فردیاش" را به هیچ وجه کنار نمیگذارد و خواننده در شعر او یک مصرف کنندهی صرف معناست و به هیچ وجه دخالتی در پروسهی شعر ندارد زیرا که شعرش دربارهی چیزی است و آن هم به صورت یک بازگویی صرف است:
من آمدهام
از نفسهایم بگویم
من آمدهام
تنبهتن
نفسکش
آمدهام از تن بگویم
کمکم کن
بوی صدای ماندهام نفسم را میگیرد
من آمدهام
کمکم کن
با تن هم پل بسازیم
مجموعه شعر" پابرهنه تا صبح" شامل شعرهای تقربیاً بلند و کوتاهی است که همهی آنها با بار مفهومی عمیق و زبان ساده در عین حال زیبا و تصاویر قدرتمند و به یادماندنی سروده شدهاند. گاه درگیر دنیای کاملاً تخصصی شاعر و گاه رویکرد اجتماعی دارند که شاعر در هر زمینه موفق جلوه میکند:
ماده دایره زنگی است
که خدا به رقص زمین سپرده است
نگاه منتقد و گاه خشگمینش چنان آغشته متانت و زبیایی لحن است که ذرهای آزار دهنده نیست. او در نهایت صداقت ، چشمهای ما را تا پنجرهی اتاقش میبرد تا نشانمان دهد:
ما ادامهی همان اتفاقیم
که زمین در کاسهمان گذاشت
رویکرد شاعر با مسائل و مشکلات شخصی و اجتماعیاش تقربیاً در تمامی شعرها اعتراض توام با اندوه است که این دو حالت در جریان شعرها دائماً در حال حسیکردن یکدیگرند که متن را قابل فهم سریع و بیواسطه و با وجود مفاهیم جنجالی ، لطیف میکند( عالیا میرجی)
شعرهای مجموعه " آوازهای زن بی اجازه" متفاوت از اشعار " پابرهنه تا صبح" کوتاهتر، با تصاویر کمرنگترند و سادهتر و دچار بازیهای زبانی و ساختاری جدید شدهاند چنانکه خود شاعر معترف به این واقعیات میگوید:
سایهام میسراید به سایهات
با بهار همسایه میشوم
میریزی
سایه میریزد زیر چشمانم
با وجود درگیرهای زبانی شاعر از لحاظ مفهوم و ساخت تصویر باز به شعرهای زبیایی برمیخوریم مانند" عنکبوت " ، " مترسک" و... خیال، سادگی ، یگانگی و اعتدال تصویرها، همچنین ساختار موفق زبان شاعرانه و پیوستگی تصاویر و لحن از ویژگیهای شعرهای گراناز موسوی به ویژه در مجموعه اولش " خط خطی روی شب" است. با این وجود شعرهای او از لحاظ دایرهی واژگان، کمی دچار ضعف هستند و انگار کلمات در چرخش محیطی محدود گرفتار شدهاند دلیل این کمبود را شاید بتوان در ضعف شاعرانهی او جستوجو کرد. زیرا شاعری چنین حساس و آگاه احتمالاً از اتهام تنبلی و عدم درگیری با تمام موضوعات و مشکلات روز مبراست.
به عنوان یک شاعر درونگرا نگرش دکتر موسوی نسبت به موضوع زن در شعرهایش در بارهی وضعیت زن به صورت عام و زن ایرانی در زمان معاصر است.
او با یک دور و یک زن نزدیک روبرو است که هر دو در وجودش حرفهایی برای گفتن دارند:
زیر یک سقف از دو دریا فقط یکی میشود
موج بردارد و دیگری...
در موج آینهات تصویر زنی برهوت به کوچه میزند
در اینجا به بررسی یکی از زیباترین شعرهای گراناز موسوی که در عینحال یکی از قویترین و زیباترین شعرهای معاصر ایران به ویژه پس ار انقلاب است میپردازم :
برای لب گرفتن از فاجعه تیر میکشم
روزهای من این است
سیگار به سیگار
از خدایی که لج می کند
تا پیشانی پشیمانم
هوا خونی است...
از دست میروم
از روزنه!
به پایت نشستهام
به گردنت
شانههایت
به دو فنجان قهوه که در چشمانت تلخ میسوزد
پای سایهات ایستادهام
روی کاشیهای لاجورد که فصل غرق
دانه به دریا میزنند و از دیوار میریزند
خوانش شعر:
موسیقی درونی و یک نفس شعر چنان همگام با تصاویر پیش می رود که شعر را در مقام یکی از شعرهای موفق معاصر ایران و بهویژه پس از انقلاب مینشاند .
موسوی تصویر را میشناسد و این شناخت شاید از تعلق دیگرش، سینماست که سرچشمه میگیرد ولی آنچه شعر گراناز را متمایز میسازد تنها تصاویر ناب نیست که تصویرسازی تتها بلایی است که سالها گریبان شعر پس از نیما را رها نمیکند. وجود تصاویر در نفس مینشیند و به نفس و موسیقی درون واژهها تبدیل میشوند. ویژگی و توانایی شعر دکتر موسوی است که شعرش را از توضیح تصاویر دور و به رنگآمیزی با واژهها و موسیقی نزدیک میکند. همنشینی واژگانی از جغرافیای متفاوت، نشان از گسترهی وسیع از کلمات و نیز تخیلی پویا که این ویژگی شاید در شعرهای دیگر موسوی برجستهتر باشند اما در برابر این شعر ناامید و اندک هستند و این شعرش روزنهی امیدی بود در شعر معاصر. اما افسوس که دیگر این کار در شعر های گراناز موسوی، ادامه پیدا نکرد.
نادر ابراهیمیان
دکترای زبان و ادبیات فارسی
منابع:
خطخطی روی شب، پابرهنه تا صبح، آوازهای زن بیاجازه و حافظهی قرمز: گراناز موسوی
برگزیدهی شعر هفتاد به انتخاب: ابوالفضل پاشا، رضا چایچی و بهزاد خواجات
گزارههای منفرد و سه دهه شاعران حرفهای: علی بابا چاهی
گونههای نوآوری در شعر معاصر: دکتر کاووس حسنلی
نگاهی به شعر گراناز موسوی: علی قنبری و عالیا میرچی
آغازگران راستین شعر دههی هفتاد ایران: مریم محمدی
و...
| لینک کوتاه : |
چاپ صفحه
