خوانش «همه ی، کلمات در میدان ونک پیاده میشوند»
سروده ی سریا داودی حموله
نعمت مرادی
تاریخ ارسال : 13 آذر 94
بخش : اندیشه و نقد
خوانش مجموعه ی شعر
«همه ی، کلمات در میدان ونک پیاده میشوند»سریا داودی حموله
- نعمت مرادی :
«کلمات مجازات می شوند»
«همه ی، کلمات در میدان ونک پیاده میشوند»سریا داودی حموله مجموعه شعرنسبتا کوتاه، که توسط انتشارات کاکتوس تهران با مشخصات ظاهری صد ودوازده صحفه دربهار نود و چهارمنتشر و روانه بازار کتاب شده است.
این مجموعه شعر، حاصل کنکاش، تفکر وانتخاب و چینش شاعرانه ی، شاعر است. شعرهای که زبان به عنوان مهمترین مولفه، آن، نقش کلیدی دارند. هر شاعری دارای دامنه واژگانی متفاوتی است. که بوسیله آن دست به ساخت یک اثر هنری میزند. سریا داودی هم از این قائله جدا نیست. او شاعری است که تکنیکهای زبانی را خوب بکارمی برد، چه در جابجایی ارکان جمله، وچه در ساخت وشکستن ساختاری نحو جمله، بدون اینکه باعث تخریب ویا برخلاف قاعدههای دستوری زبان، از زیباشناختی شعربکاهد. شاعر میتواند به وسیله ساخت نشانهها ونمادهای زبانی ومضمونی، دست مخاطب را بگیرد ودنیای جدیدی از سوبژه وابژهها را جلوی چشمش قرار دهد. تا مخاطب به این وسیله، به کدها وکلید واژههای درشعربرسد. خورشید یا باد، دیگرآن خورشیدوباد هرروزه نیستند که ما انها را لمس یا مشاهده میکنیم. بخاطر این مسئله، نقش زبان برای آفرینش، ویا باز آفرینی هستی، ازفرا واقعیت وواقعیتها در شکل مجاز آن، شکل میگیرد. عادی بودن هر چیزی، آن را به کلیشه تبدیل میکند. شاعربوسیله آشنایی زدایی در زبان میخواهد، آن چیزشکل گرفته در ذهن را از همین کلیشه رها کند. تقطیع کردن همین زبان درشکل ارگانیک پلکانیاش، احتیاج به ذهنی خلاق دارد. چون همین امرباعث ایجاد وحدت موضوعی، وایجاد فرمی زیبا درساختار افقی وعمودی شعر میشود. پس رابطه، زبان با ذهن، باید درحالت نسبی آن، رابطهای دو سویه باشد. تا شاهد هم گسیختگیهای ذهنی وزبانی نشویم. تا هست ذهنی شعر، با هست عینی آن درزبان و تصویر و یا شکل کلامی آن، رویه رو به جلو را طی کند. وبتواند هست ذهنی را به هست عینی مبدل کند. پس میشود گفت رفتارهای زبانی در شکل رادیکال خود، میتواند، باعث برجسته سازی سطر، وهمچنان ایجاد موسیقی، وایجاد فرم در ساخت کلی شعر شود. حالا با هم به خوانش چند شعرازاین مجموعه بپردازیم:
ـ/ باد را/درپیراهنش پنهان کرد/آفتاب گردان/ازسایه ی خود گریخت/اگرخورشیدخواب بماند/زن/انکارمی شود!/
ـ میخی کوبیده شد/به سایه ات/اسبی از پبراهنام گریخت/کشته ی هر جنگی که باشیم/کلمات/مجازات میشوند!/
پس میشود با توجه به این دوشعرکه درسطربالایی آمده است به نو گرایی زبان توجه کرد. زبان شبیه یک کوه بلند است که اگر شاعریا نویسنده بخواهد آن را فتح کند. احتیاج به عرق ریزان روح وجسم دارد. واین امر احتیاج به درک درستی ازجامعه ودر سطح بالاتری هستی دارد.شناختی عمیق، تا بتوانیم رازی رادرلایههای پنهان کلمات، پنهان کنیم. دومین مولفهای که در مجموعه شعر (همه ی، کلمات در میدان ونک پیاده میشوند) توجهام را به خود معطوف ساخت. اندیشه شاعربود. کهگاه به ما این امکان را میدهدکه اندیشهاش را با ما در میان میگذارد. وگاه کاری میکندکه ما را به اندیشیدن وا میدارد. وخود این رخداد، باعث جهت دادن به فکر مخاطب وگاهی هم باعث کشف وشهودهای شاعرانه میشود. سریا داودی بوسیله اقتصاد کلمات، باعث ایجاد ایجاز، درشعرمی شود. واندیشه وتفکرش را با خرج کردن کمترین کلمات، به مخاطب ارائه میکند. او به اقتضای سوژهای که دارد. ازکلمات استفاده میکند. تا بتواند اندیشهاش را درراستای سوژهاش همسو کند. پس شاعرحرفهای باید به این قضیه واقف باشدکه در خرج کردن کلمات باید صرفه جویی کرد. شاخ برگ دادنهای الکی، فقط باعث تلف شدن وقت مخاطب میشود. شاعر برای باز آفرینی هستی همین کلمات را دردست دارد. وبا همین کلمات ساده وپیش وپا افتاده است که دست به افرینشی نو میزند. دنیایی ازدیدهها وندیدهها، به همین علت مخاطب در اندیشه، ا وسهیم میشود. وانس میگیرد با جهانی تازه از کلمات واندیشههای نو و بکر، درشعرمدرن یکی از رکنهای پایه واساسی شعر، اندیشه است. شاعر بدون اندیشه، بطورنسبی، اثرش ما ندگاری زیادی را به چشم نخواهد دید. چونکه شعر بدون اندیشه، شعری است که انگارپوچ وبی هدف است. به شاعرهای پیشین هم اگر رجوع کنیم میبینیم به اندیشه به عنوان یکی از مهمترین مولفههای شعری در سرلوحه، انها قرار گرفته است. رازماندگاری شاعرانی همچون شاملو و فروغ همین اندیشه، پنهان آنها در شعراست:
ـ به زمین/انسولین تزریق میکنم/میان کلمات /علف هرز می روید!
ـ فرق میکند/پلنگی درماه باشی/یا کلمه ای/که کلاغ همسایه میشود/دروغ در دو پیراهن دروغ میگوید!
ـ بادها چادربه سرکرده اند/بین ما پرسه میزنند/ماه/هرشب/باخروس محله ی ما/جفت گیری میکند/ و تو باید سگهای درونش را دوست بداری!
دراین چند شعر اندیشه وصورخیال سریاداودی حموله را به وضوح میتوان مشاهده کرد. وحتی پیوند اندیشه وزبان را به وسیله هارمونی ایجاد شده، هرچه زبان به سمت سادگی میرود. اندیشه شفاف میشود. وهرچه به سمت وسوصورخیال خیال حرکت میکند. اندیشه به سمت لایههای پنهان حرکت میکند. شعرخانم داودی، شعری است، نشئت گرفته از تجارب عمومی وذهنیاش، وبرخوردمجازگونهاش با طبیعت. او درجزئیات هر سوژهای عمیق میشودوآن را با روح وپوست خودمی امیزد و بعد در قالب یک شعر به مخاطب ارائه میدهد. روایت در شعرهای او به صورت کاملا شکسته روایت میشود. او ارتباط افقی عمودی بندها را بوسیله یک نخ نامریی درهم میآمیزد و ارتباط میدهد تا کلیت اثرساخته شود.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه