خلاء
(داستان مینیمال)
تاریخ ارسال : 1 اسفند 98
بخش : داستان
هوا سرد بود. کنار پنجره روی صندلی چوبی نشست. لیوان چای گرم را در دستش گرفت.کمی بعد پیرزن عصای خود را برداشت و رفت.مثل این که امروز هم نیامد...
| لینک کوتاه : |
چاپ صفحه
|
|
| 1400 |
|
|
| نوروز 1399 |
|
|
| نوروز 1398 |
|
|
| نوروز 1397 |
|
|
| داستان نوروز 1396 |
|
|
| نوروز 1393 |
|
|
| بهرام اردبیلی |
|
|
| ترجمه اولیس اثر جویس |
|
|
| ساده نویسی |
|
|
| علی مسعود هزارجریبی |
هوا سرد بود. کنار پنجره روی صندلی چوبی نشست. لیوان چای گرم را در دستش گرفت.کمی بعد پیرزن عصای خود را برداشت و رفت.مثل این که امروز هم نیامد...
| لینک کوتاه : |
چاپ صفحه
![]() |
| رمان پنج باب در رجعت سلیم و دوالپا نوشته ی احمد درخشان |
|
| شرایط درج آگهی در پیاده رو |
|
| کانال تلگرام پیاده رو piaderonews@ |