حرکت و ثبات در «شعر مرکب حرکت»
محمد رنجبری


حرکت و ثبات در «شعر مرکب حرکت»
محمد رنجبری نویسنده : محمد رنجبری
تاریخ ارسال :‌ 26 دی 95
بخش : اندیشه و نقد

حرکت و ثبات در «شعر مرکب حرکت»

 

ادبیات زایا اغلب سعی در کشف افق های جدید و شکل های تجربه نشده و نو دارد. بخش کثیری از جریان های نوجویانۀ معاصر رهیافت و کوششی برای رسیدن به «وضعیتی دیگر» می باشد. گاه این وضعیت بر اساس اصول و قوانین مدون و مقبول شکل می گیرد و گاه بر پایه تنوع طلبی و تفنن. ادبیات معاصر بخصوص در دوره معاصر و در حیطه شعر نزدیک ترین و بی سابقه ترین تماس ها و مجاورت ها را با بنیان های مکتبی و نظریه پردازی تجربه می کند. زیبایی شناسی کهن فارسی به هیچ وجه میانۀ خوشی با نظریه و نظام نقادی نداشته است. دلیل آن را در دو مورد می توان خلاصه کرد:

1- نبود اثری مستقل و ممتاز که صرفاً متعلق به قلمرو نقد ادبی باشد.

2- نبود نظریه ای عام و همساز که بتواند به صورتی عقلی و منطقی کل یک اثر ادبی و اجزاء آن را تفسیر و تحلیل نماید. (محبتی، 1388: 59)

گریز از سنت ما را پیش از بیش به دامان نظریه ها و نظام های زیبایی شناختی خواهد انداخت. شناخت هر چه بیشتر از ادبیات و شعر فارسی ما را به چنین مسیری سوق می دهد: «تجدد و خودشناسی ملازم یکدیگرند. می دانیم که ملاط هر شناخت، نوعی نظریه  است... شناخت  بی نظریه شدنی نیست. تا کنون بخش اعظم آنچه را که از خویشتن خویش شناخته ایم، اغلب از منظر  و به مدد تلاش ها و نظریه هایی بود  که از غرب به وام گرفته ایم. (میلانی، 1387: 11). کاری که جریان شعر مرکب حرکت انجام می دهد، بی شباهت به جریان شعر نو و حرکت های نوآورانه نیما نیست. «نیاز» مؤلفه ای است که موتور حرکت این جنبش برای رفع کاستی ها و ضرورت های لازم در شعر امروز می باشد. به همین خاطر جریان شعر مرکب حرکت برخاسته از بطن سنت کلاسیک می باشد و رابطۀ خود را با آن قطع نمی کند. «هر اثر شعری باید در تاریخ ادبیات جایی متین و در عین حال راحت و طبیعی داشته باشد و شاعران باید ادامه دهندگان سنت ریشه دار و پرمایه  شعری باشند... این نوآوری باید به نحوی باشد  که ما را به سوی آزادی صحیحی  در جهت ادامۀ آن  مواریث راهنمایی کند. بزرگترین خسران عصر ما این خواهد بود که شاعران مستعد جوان بکوشند آزادی خویش را از طریق عدم عنایت و چشم پوشی از میراث فرهنگی  خود به دست آورند. (نوری علاء، 1348: 75). نوآوری و رفتارهای تجددطلبانۀ این جریان به هیچوجه نقض گذشته و سنت کلاسیک نیست. با اندکی تسامح می توان گفت مرکب حرکت و جریان های مشابه وی به بررسی و غور در ابعادی از شعر می پردازند که ممکن است در آینده ظهور و کاربرد گسترده ای پیدا کنند. «یکی از مهم ترین وظیفه های اثر هنری آفریدن نیازهایی ست که هنوز زمان برآورده شدن آن فرا نرسیده است.» (بنیامین،1366: 265)

 می توان گفت این جریان، نوعی دامن زدن و گستردن پتانسیل های نهان در شعر کلاسیک و تداخل آن در حوزه ای فنی تر و معاصر می باشد. برای مثال ترکیب قوالب در یک شعر پتانسیلی ست که نه تقابل با گذشته، بلکه کشفی نهان در بطن این سنت می باشد تا خود را به مرز تجربه های نو وارد سازد.

«شعر مرکب حرکت» در نخستین مراحل ظهور خود «جسارت» به خرج داده و با حفظ بنیان های تعریف شدۀ «سنت و مدرنیته» سعی دارد این دو را با هم ترکیب کند. چنین رفتاری را نه می توان جنبشی نئوکلاسیک دانست و نه شالوده شکنی. نوعی «حرکت» زمانی در شعر فارسی که سعی خود را در «به نهایت رساندنِ میزان بهره گیری از سنت و آزادی در هنر» مصروف داشته است. «هر آفریننده ای  (شاعر/کاتب) با توجه و با تکیه بر میراث ادبی گذشته و درک و کشف مبانی  نظری و تئوریک اثار ادبی  و سپس پرورش آنها، دست به خلق و آفرینش اثر خویش می زده و میراث خود را در نظر و عمل، سرمایه خلق اثار آینده می ساخته است.» (محبتی، 1388: 55). عناصر، روش ها و تکنیک هایی که این جریان از آن مدد می جوید، شعر را به حوزه های متیقن و مشخص و تعریف شده ای می کشاند. در تعریفی می توان این نکته را روشن ساخت. «ادبیات با زبان ساخته می شود، اما از آن فراتر می رود و زبان ویژه خود را  می یابد و نشانه ها و قاعده هایی می آفریند تا پیام ویژه خود را ساده تر بیان یا ارائه کند و این پیام از هیچ راه دیگری و از راه زبان طبیعی  ارائه شدنی نیست.» (احمدی، 1391: 128). البته در کیفیت و شیوه قطعاً دارای چند و چون و ضعف هایی می باشد که می توان بر روی هر یک از آنها بحث کرد. و هر سبک و جریانی که دارای مانیفست و بیانیه باشد قطعا نیازمند بازبینی و اصلاح و جرح و تعدیل خواهد بود.

 

شاخصه های بارز جریان شعر مرکب حرکت:

فرم و تلاش در جهت رسیدن به فرم و شرایط جدید انگیزۀ اصلی هر جریان نوگرا می باشد. در مکتب ساختارگرایی روس، تا بدانجا پیش می روند که هر اثر ادبی را «فرم» نامگذاری می کنند! «یک اثر ادبی یک «فرم محض» است، نه شیء است نه ماده است، فقط و فقط عبارت است از روابط میان مواد.» (کدکنی، 1391: 70).

قائل شدن به چنین تعریفی بی مبالاتی های زیادی را در پی خواهد داشت. باید این سؤال مطرح گردد که هر تغییر و رفتار نوگراینه موجب تغییر و بهبود چه عواملی گردیده  و در نهایت آیا توانسته است منجر به ارائه سبک جدیدی گردد یا نه؟ در چنین برهه ای، عناصر سبک ساز را باید تعریف کرده و دخالت داد:

عناصر سبک ساز:

1- به طور پایداری در متن تکرار شود (تداوم سبک)

2- غیر عادی یا فراهنجار باشد (هنجار گریزی)

3- تأثیر معناداری بر کلیت متن و خواننده بگذارد (نقش مندی). (فتوحی، 1392: 210)

در مانیفست ارائه شده برای این جریان، ردپای هر سه مورد ذکر شده را می توان مشاهده کرد.

 

بررسی مانیفست شعر مرکب حرکت:

آنچه در نظرپردازی ها و مانیفست «شهرام میرزایی»، تئوریسین و مبتکر این جریان در رابطه با شعر «مرکب حرکت» مرور می کنیم، ما را با چند خاصیت این جریان آشنا می سازد، البته باید به این نکته توجه داشت که ارائه بیانیه در مورد جریان و سبکی نو ظهور نمی تواند از عوامل قوت آن محسوب گردد، آنچه که باید منظور داشت نائل آمدن این جریان بر اصول ادعایی خود می باشد. مرکب حرکت با بسیاری از بندهای بیانیۀ خود هماهنگی دارد و در برخی موارد معدود یا با فقدان روبه روست و یا اینکه نیازمند وقت کافی برای ارائه و تعمیم و اجرای آنها می باشد. پیش شرط هر استنباط و رعایت هر بیانیۀ هنری از نظر نیچه چنین می باشد: «آنچه وی پیش کشیده و تا حدودی تازه است، قاطعیت این برداشت یا نتیجه گیری اوست که برای فهم متن، نه فقط باید از اثر، بل باید از دیدگاه ها و چشم انداز مؤلف اثر نیز فراتر رفت و به افق زندگی و فرهنگی ای دقت کرد که اثر فرآوردۀ آن است و به سهم  خود یا آن را مستحکم کرده  و یا دگرگونی هایی را در آن پدید آورده است.  (احمدی، 1389: 151)

 در زیر با ذکر بندهای تعریف شده، تحلیل های ضمنی و حینی نیز ارائه می گردد:

دینامیک بودن فرم و قالب و محتوا

حرکت های معنایی در سطح و عمق شعر (البته این کار اغلب با استمداد از مضمون اعمال شده و «زبان» و دخالت آن در مضمون آفرینی معمولا مورد تغافل قرار می گیرد). عاملی که از آن به عنوان فراقالبی بودن مرکب و حرکت یاد می شود. تصرفی به جا و نیکو در ساختار قالبِ شعری که بسیار ضروری می نمود. این بدعت نه سنت را تهدید کرده و نه به حرکت و تغییر سطحی محدود مانده است. عاملی که دکتر زرین کوب از آن بجا انتقاد می کند: «در بحث از قالبها، هر چند این قالب ها{های کلاسیک} هنوز می تواند  در دست بعضی از شاعران نقش های بزرگ بیافریند دیگر آنها را نمی توان یگانه قالب ها شمرد. قالب های منحصر به فرد. آنچه امروز طبع بعضی را از شعر نو رمیده کرده است  و منزجر، تنها  نه قالب شکنی آن است و  نه بی اعتنائی اش به معانی و افکار عادی و قومی. سبب عمده این نفرت، بی نظمی و بی توجهی است که گه گاه در انشاء و بیان شاعران نوپرداز هست. (زرین کوب، 1379: 244-245).

سبک گریزی و عدول از هنجارهای تثبیتی و یقینی شعر کلاسیک (بخصوص در بحث مضون پردازی و علی الخصوص «قافیه» که این جریان علاقه  عجیبی به پرداختن به آن و به نحوه ی کاربرد و کیفیت آن نشان می دهد: در مرکب حرکت «قافیه در حاشیه کار است ولی تعیین قوافی و تعدد آنها باید با توجه به تعدد مصاریع باشد نه شکل سنتی آن ها». کارکردهای قافیه تنوع بسیاری دارد. در مورد جایگاه و نوع چینش قافیه، استاد کدکنی 15 کارکرد برای آن قائل می شود:

-           «تاثیر موسیقایی، تشخصی که به کلمات شعر می بخشد، زیبایی معنوی در عین وحدت، تنظیم فکر و احساس، استحکام شعر، کمک به حافظه، ایجاد وحدت درونی، تفکیک مصاریع از هم، کمک به تداعی معانی، تاکید بر زیبایی ذاتی کلمات، تناسب و قرینه سازی، ایجاد قالب مشخص، توسعه تصاویر و معانی، القاء مفهوم از طریق آهنگ کلمات». (ر. ک به : کدکنی، 1386: 15)[1]. یکی از نقاط قوت این جریان، بهره گیری های چند منظوره از نوع قافیه ها و بخصوص طرز چینش آنها در طول شعر می باشد. نوعی بی نظمی ابتکاری که قالب و نوع آن را تحت تأثیر قرار می دهد.

مرکب بودن: ارائه چنین قید و تعمیم آن به شعر، نشان از التقاطی بودن ساخت آن شعر خواهد داشت. بسیاری از سبک ها و تکنیک هایی را می توان مثال زد که در آن از ترکیب و التقاط، نمونه هایی ارائه گردیده است. در شعر و نثر فارسی چنین عنصر با عنوان «سبک بینابین» نام برده شده است. در فاصله بین دو سبک می توان نمونه هایی را مشاهده کرد که ویژگی هر دو جریان را دارد. شهرام میرزایی دربارۀ «مرکب بودن» عنوان می دارد: «در این پیشنهاد چنانکه از اسم آن مشخص است شعر در دو بازخورد درونی پیش روی مخاطب قرار داده می شود. یکی ترکیب و تلفیق قوالب و دگری حرکت معنی از ژرف ساخت به روساخت شعر و جریان آن در طول شعر طوری که مخاطب از مطالعه ی شعر مرکب حرکت در عین تعدد معانی از یک منظور کلی متلذذ می شود.» (مصاحبه با همشهری استان، 31 اردیبهشت 94). «تعهد به تاریخ ادبی با تزریق مؤلفه های ابداعی» را باید موتور محرک این جریان دانست. «تنها تعهدی که به تاریخ داریم، آن است که آن را بازنویسی کنیم.» (قره باغی، 1380:119)

حرکت: دلیل انتخاب واژۀ حرکت در نامگذاری این جریان، چنانکه پیشتر اشاره گردید، به تلفیقی و ترکیبی و حرکت مند بودن این جریان اشاره دارد. حرکت همیشه بهتر از سکون بوده است . حال اگر این حرکت در هنر و بویژه در شعر باشد، می توان سرمنشأ تحولات متناسبی منحسوب گردد. برنینی می گوید: «انسان وقتی کاملا شبیه خودش است  که در حال حرکت است.» (سیدحسینی، 1371: 42) رفت و آمدهای فرمی و مضمونی و ناپایدار بودن بافت[2] شعری، همه از عنصر حرکت ناشی می شوند. این عامل باعث می شود که مخاطب/ شنونده در فرآیند خوانش ایستایی و اطمینان نداشته رباشد، نوعی حیرت و بلاتکلیفی که بر اساس نظر شکلوفسکی واژگان و بافت شعر را در هم نشینی به رستاخیز کلمات برساند.

می توان حکم کرد که جریان مرکب حرکت ویژگی های جریان های هم عصر و یا پیشین خود را مدون می سازد. پرداختن به قالب غزل و چهار پاره یا مستزاد، زوج و فرد آوردن قوافی در مصاریع و ... از تکنیک های جریان های پیش از این جریان می باشد. (بهره گیری از ظرفیت های فرمی گذشته در جهت ارائه فرم و قالبی جدید).

-       حرکتِ همپای فرم همراه با مضمون (کلیت شعر) در شعر (شاعر به نوعی فرم بکار رفته در شعر را نیز چون خود شعر اثر هنری تلقی می کند و مخاطب را گاه با این شگرد در شعر به خود مشغول می دارد. مثال:

ماغ یک گاو توی یک تابلو

 پنجه ی گرگ ، چرت خرگوشی

جیغ های کشیده ی تصویر

نقره داغ دو اسب در بازو (ارائه فرم در بند: ارجاع به برون، ایهام و استخدام و برجستگی ارایه های ادبی. حرکت سریع: (شعر باید بسیار سریع عمل کند و در طول و عرض خود در حرکت باشد «برگرفته از مانیفست شعر مرکب حرکت».)

چشم قفقاز ترکمن گیسو!

اسب بر کشته های من مدوان

خنجر ابروان خونی را

 توی زخمم غلاف کن بانو

نثر در بیهقی پریشان بود (ارائه مضمون= مضمون محوری)

در مورد ایده پردازی در اشعار و نمونه های مرکب حرکت می توان گفت که شاعران این جریان تا حدودی توانسته اند موفق باشند . مسئله این است که نمی توان ادعا کرد سراسر ایده های خوبی ارائه شده باشد، اما ایده هایی که در این اشعار برگزیده و استعمال گردیده است،  متناسب با ساختار و کلیت شعر می باشد که نهایتاً توانسته مخاطب را به اقناع برساند. اگر به روشنگری بپردازیم باید گفت « ایده در شعر صرفاً بخشی از تجربۀ کلی شعر است . اهمیت و ارزش شعر . با ارزش تجربۀ کلی  آن تعیین می شود، نه از روی حقیقت  و اصالت خود ایده... ایدۀ خوب شعر خوب نمی سازد.» ( پرین، 1379: 108-109)

شعر مرکب حرکت در پیشروی های خود، تداخل های متنوعی به حوزه های مختلف داشته و این عامل البته نمی تواند صِرف ضعف برای او تلقی گردد. پویایی و دینامیک بودن برا یک قالب یعنی تجربه و دخالت در زمینه های مختلف ساختاری. به عبارتی می توان گفت ساختار شعر مرکب حرکت گونه ای طراحی گردیده که می تواند بسیاری از قالب ها را در خود جای دهد ولی خودِ آن نباشد. یک غزل، یک چهارپاره، یک غزل مثنوی،  یک غزل پست مدرنیسم می توانند مهمان یک مرکب حرکت باشند اما خود او نباشند و بالعکس. ساختارمندی و ایضاح ابعاد وجودی شعر مرکب حرکت،  یکی از نقاط قوت این جریان محسوب می گردد.

نکته ای که باید بدان قائل شد این که نمی توان این جریان را در مرحله ای دانست که تمامیت خود را عرضه نموده باشد، به نظر بنده هنوز بسیاری از ظرفیت هایی که این جریان می تواند در خود کشف کند باقی مانده است. هنوز در بسیاری از عوامل دخیل در حوزه ی زبان و ساختار می تواند تعامل داشته باشد
بحث آبژکتیو و سابژکتیو بودن تخیل، بحث متنیت و تعمیم دیدگاه های بارتی ، مبحث ساختارگرایی و فرمالیسم، ساختار شکنی، آشنایی زدایی، زبان ورزی، ابهام، نشانه شناسی در متن و.... از جمله حوزه های نامکشوف در این جریان می باشد. برای نمونه همخوانی این جریان  با مسئله ی مطرح شده توسط ویتگنشتاین را ذکر می کنیم. «آگاهی و زبان»، عاملی که این جریان در برخی نمونه های ناب خود بدان قائل است. ویتگنشتاین بیان می دارد که: «رابطۀ بین آگاهی و ابژه های جهان چیست»؟ آگاهی اساساً نحوه ی برقراری رابطه با ابژه ها نیست بلکه نحوه ی ارتباط با اعمالی ست که اجرایشان را فرا می گیریم. شرایط اساسی تجربه ی انسانی وجود ذهن هایی نیست که با جهانی از اشیاء و امور مواجه می شوند، بلکه طیف گسترده ای از فعالیت های گوناگونی است  که شبکه ی پیچیده و مرتبطی از صورت های فرهنگی و طبیعی را به وجود می آورد....» (ریچارد، 1389: 375). حال این نظریه را مقایسه کنید با یکی از بندهای مطرح شده در مانیفست این جریان: ـ تاثیر پذیری از محیط و انعکاس آن در ذهن و «زبان» شعر به صورت غیر مستقیم و تلویحی.

از طرفی دیگر، به دلیل نو پا بودن این جریان، نمی توان آن را رو به انحطاط دانست، اغلب در هر جریانی عدول و یا فراموشی برخی از اصل های بنیادی صورت می گیرد. این جریان نیز از چنین وقایعی به دور نبوده و برخی از عدول ها کم کم به سمت نهادینه شدن در وی پیش می رود، اما همانطور که گفته شد، این به معنای انحطاط نیست. «سعی در گزینش اصل های کارآمد و طرحِ (دور ریزی) اصول ناموزون و نامتناسب با چارچوب جریان».

برای نمونه می توان به یکی از اصل های ادعا شده توسط این جریان اشاره داشت:  ـ فرا قالبی بودن شعر

به تأکید می توان عنوان داشت که یکی از فاکتورهایی که این جریان هنوز بدان نائل نشده است، همین ویژگی می باشد، شعر مرکب حرکت، هنوز در بطن قوالب تعریف و تثبیت شدۀ شعر فارسی زیست می کند (البته نه در تمام نمونه های شعری)، بخش کثیری از نمونه های تولید شده در این جریان چهارپاره هایی با شیوۀ ترجیع گذاری گوناگون می باشد، مرحلۀ آزمایش و خطا در این بُعد هر جریان شعری و ادبی (بویژه در دوره معاصر) دارای تهدیدات و بحران هایی نیز می باشد. اگر بخواهیم به بحران ها و تهدیدات پیش روی این جریان اشاره ای گذرا داشته باشیم، به مهم ترین آن ها اشاره  می کنیم:

- همپوشانی و اشتراک و زیر شاخه قرار گرفتن با جریان های ادبی موازی و همعصر خود

- کلیشه ای و تکراری شدن برخی از شگردها در جهت نوآوری در نوع قالب، از جمله بندهای ترجیعی که قبلاً بدان اشاره شد.

- سانتی مانتال و فردگرایی در مضامین ارائه شده در شعر که اغلب ناشی از فضای مونولوگ گونه در شعر می باشد. مضامین اجتماعی و جامعه شناختی و حتی فلسفی در این جریان باید پر رنگ تر باشد و این عامل نه تنها یک نیاز که نوعی رسالت می باشد. «نکته ای که باید ، به طور قطع  درمورد برخی از شاعران معاصر بدان اندیشید، موضوع پدیدۀ  اجتماعی بودن برخی از آن هاست. یعنی ما تنها با شاعر به عنوان «شاعر» رو به رو نیستیم. در واقع، فکر اجتماعی یا شعاعِ فکری  شاعر، او را به نوعی پدیده در جامعه ش تبدیل می کند.» (عابدی، 1388: 280)

- عدم استقلال و هماهنگی در نمونه های ارائه شده در این جریان؛ بخش کثیری از نمونه های شعری این جریان، از مؤلفه های تعریف شده دور و یا ناهمخوان هستند. صرف نوآوری در قالب و محتوا و و روایت نمی تواند جواز ورود به این مکتب باشد و ضروری ست شاعران این جریان به ویژگی ها و تعاریف و ساختار کلی، توجه بیشتری داشته باشند. عدم توجه و شناخت نادرست از ماهیت جریان باعث می شود که آیندۀ آن مورد تهدید قرار گرفته و مرکب حرکت نوعی جریان تفننی و گذرا تلقی گردد.

آنچه در این مقاله بررسی گردید، مروری بر ذات و ماهیت جریان شعر مرکب حرکت بود. مجموعه تلاش ها و تصمیماتی که برای این جریان تعریف گردیده و نیازمند توضیح و تفسیر بیشتر بود. سعی گردید در حدود بضاعت، دربارۀ این جریان و ویژگی ها و مؤلفه های ساختاری آن توضیح داده شود. می توان این جریان را یکی از جریان های تخصصی و پیشرو در شعر معاصر محسوب داشت به ویژه  که جدیت شاعران و همچنین کتب چاپ شده در این مورد روز به روز فزونی می گیرد. در آینده باید در انتظار نوآوری ها و حرکت های مؤثر و چمشگیری از این جریان بود.

محمد رنجبری

کارشناس ارشد ادبیات فارسی

 

منابع:

1 – آلن، ریچارد و .... ( 1389)ویتگنشتاین، نظریه و هنر، ترجمه: فرزان سجودی، تهران، فرهنگستان هنر، چاپ دوم

2- احمدی، بابک (1389) آفرینش و آزادی، جستارهای هرمنوتیک و زیبایی شناسی، تهران: مرکز، چاپ ششم

3- ---------- (1391) ساختار و تأویل متن،  تهران: مرکز: چاپ چهاردهم

4- بنیامین، والتر (1366) نشانه ای به رهایی، مقاله های برگزیده، ترجمه: بابک احمدی، تهران، تندر: چاپ اول

5- پرین، لارنس (1379) شعر و عناصر شعری، مترجم: غلامرضا سُلگی. تهران، رهنما: چاپ اول

6- زرین کوب، عبدالحسین (1379) شعر بی دروغ، شعر بی نقاب، تهران، انتشارات علمی: چاپ هشتم

7- رویایی، یدالله (1391) هلاک عقل به وقت اندیشیدن، تهران، نگاه: چاپ اول

8- ریچاردز، آی. ا (1382) فلسفه بلاغت، ترجمه دکتر علی محمدی آسیابادی، تهران، قطره: چاپ اول

9- سید حسینی، رضا (1371) مکتب های ادبی 2 جلد، تهران، نگاه: ویراست دوم

10- شفیعی کدکنی، محمدرضا (1386) موسیقی شعر، تهران، آگه: چاپ دهم

11- ---------------- (1391) رستاخیز کلمات، درس گفتارهایی دربارۀ نظریه ادبی صورتگرایان روس، تهران، سخن: چاپ دوم

12- فتوحی، محمود (1392) سبک شناسی، نظریه ها، رویکردها و روش ها. تهران، سخن: چاپ دوم

13- قره باغی، علی اصغر (1380)، تبارشناسی پست مدرنیسم، تهران، دفتر پژوهش های فرهنگی: چاپ اول

14- عابدی، کامیار (1388) برگ هایی از تاریخ  بی قراری ما (چهل گفتار در شناخت و تحلیل شعر و ادب معاصر). تهران، ثالث: چاپ اول

15- محبتی، مهدی (1390) از معنا تا صورت 2 جلد، تهران، انتشارات علمی: چاپ دوم

16- میلانی، عباس (1387) تجدد و تجدد ستیزی در ایران، تهران، نشر اختران: چاپ هفتم

17- نوری علاء، اسماعیل (1348) صور و اسباب در شعر امروز ایران، تهران، سازمان انتشارات بامداد: چاپ اول

 


[1]  (برای مطالعه بیشتر: خرمشاهی، بهاء الدین (1390)از واژه تا فرهنگ، تهران، ناهید: چاپ دوم (نقش قافیه در آفرینش معنا: 55-62).

[2]تعریف بافت: به طور کلی کلمه بافت، نامی است برای خوشه  کاملی از رخدادها که همراه با هم روی می دهند. (ریچاردز، 1382: 45)

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :