ترانک های روستایی، درگویش مازندرانی
عبدالرضا قنبری
تاریخ ارسال : 20 دی 95
بخش : اندیشه و نقد
ترانک های روستایی، درگویش مازندرانی
عبدالرضا قنبری
ترانه ازگذشته های دور، قسمتی از گنجینه منظومات خود ساخته و خودجوش روستاییان ایران بوده است که نشان از لطافت طبع ، شادی و زلالی روح روستایی دارد."ترانه" را می توان از انواع ادبی دانست کهریشه لغوی آن را از لفظ " تر" به معنای تازه و جوان، دانسته اند( کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد- حافظ). در ماخذ پهلوی و اوستایی به این کلمه بر نخورده ایم، به خلاف سرود و چکامک که از هر دو در منابع آن روزگاران نام برده شده است. در ایران ساسانی سه قسم شعر رواج داشته است: سرود، چکامک و ترانک. در واقع، ترانکها اشعاری بودند که مردم کوچه و بازار با ساز و آواز میخواندند و رباعی و دوبیتی در ادب فارسی، از یادگاران این قسم شعر بهشمار میروند .
ترانه در ادبیات فارسی به دو بیتی ها و رباعیات غنایی (لیریک) نام داده شده است، تصور می شود که ترانه هم نوعی دیگر از اشعار عهد ساسانی بوده است، در عهد ساسانی ما از اسم «سرود»و«چکامک» (اشعار وصفی و عشقی) خبر داشتیم، اما از اسم اشعار هشت هجایی که شامل هجو یا انتقاد یا عشق بوده و قافیه هم داشته و بسیار رواج داشته است، و به تصنیفات عوام امروز شبیه بوده است ، بی خبریم، و چنین گمان داریم که «ترانک» نام این نوع شعر بوده است.
از ویژگی بارز و کلی ترانک های مردمی مازندران ، هم زیستی تاریخی آن با موسیقی است. این نوع شعرکه پیش از حمله اعراب در مازندران رواج داشت ، شعری تکیه ای- هجایی و با موسیقی همراه بوده است. گرچه از این نوع شعر در اوایل دوره ی اسلامی شواهد چندانی در دسترس نیست ، اما از قدیمی ترین این اشعار می توان ریتم را دریافت ؛ ریتم با توجه به تفاوت اندک لهجه ها در مناطق مازندران ( به شکلی که شهر های همجوار هم نیز لهجه ها متفاوت می باشد.) اساس این نوع اشعار است.با وجود تفاوت لهجه ها، در سراسر مازندران این اشعار، به راحتی با آواز های دلکش آواز خوانان خوانده می شود. اگر چه این گونه اشعار از قاعده ها و ضابطه های هنر رسمی پیروی نمی کند ، اما چون هنر های عامیانه دیگربرای خود قاعده ها و ضابطه های پذیرفته شده در بین مردم منطقه دارد. آوازهای امیری از گسترهٔ البرز تا علی آباد کتول، تا سمنان و شهمیرزاد، در بین عموم به ویژه روستاییان خوانده می شود. مجموعه ترانه های محلی مازندران با عناوینی به نام ریزمقوم- ریز مقام در شرق [برابر] کیجاجان ها در میانه مناطق ساری و ترانک یا ترانه در بخش غربی و مناطق کوهپایه ای نام برده می شود.
خود زکو"شرق شناس، ترانههای عامیانهٔ مردم شمال ایران، از جمله پانزده چهار پاره امیر پازواری را به ثبت رسانده ودر کتابی به نام"ترانههای محلی ساکنان کرانههای جنوبی دریای خزر" آورده و درپاریس منتشر کرده است. (1878 میلادی)
*اَگه نخونم گِننی بی صدایی /اَگه بَخونم گِننی بی حیایی
کشکول دس هَیرم گننی چه گدایی/ هرکار هاکنم آخرته نارضایی
اگر نخوانم می گویید بی صدا هستی و اگر بخوانم می گویید بی حیا هستی. کشکول دستم بگیرم می گویید چقدر گداست، هر کاری بکنم ناراضی هستید.
*کتولی بخوندم مه یار کتوله/ کتولی بخوندم مه مِنزِل دوره
کتولی بخوندم بورم ولایت/ شه یار دست دارمه شیرین شکایت
(ترانه) کتولی می خوانم (زیرا) یارم کتولی و منزلم دور است. است. کتولی می خوانم تا بوم ولایت خودم و دست یار شیرین را به دستم بگیرم.
*نماشون صرا زَنبِه لَلِه وا/ پاپِلی تَلِم رِه کِمبه وَنگوُوا
پاپِلی تَلِم رِه بَیرین بَروشین/ زری بَیرین مه یارِه تن دَپوشین
در غروب صحرا نی می زنم وماده گاوه جوان ابلقی ام را صدا می زنم. گاوه جوان ابلقی را بگیرید بفروشید،(از پول آن پیراهنی ) زری بخرید به تن یارم بپوشانید.
*بِلبِل نخون مِ رِه بیدار هاکِردی/ مِره فکر و خیال یار هاکِردی
تنه خوار مِره نِخوار هاکردی / مِه صد سال عمره یک سال هاکِردی
ترانه یا «ترانک» در لغت بهمعنی خرد، تازه و جوان خوش صورت است و در اصطلاح ادبی سرودههای کوتاهی هستند که با یکی از لحنهای موسیقی هماهنگ هستند
ای بلبل آواز نخوان چراکه مرا از خواب بیدار کردی و مرا به یاد یار انداختی. وجود سالم مرا بیمار کردی وعمر صد ساله مرا یک ساله کردی( کوتاه کردی).
برای مطالعه بیشتر می توان به کتاب های زیر مراجعه کرد:
1-احمدی، نبی (1385)، آوانگاری موسیقی مازندرانی،تهران. سرود.
2-پناهی (سمنانی) ،محمد احمد(1379)، دوبیتی های بومی سرایان ایران، تهران، سروش
3-جوادیان کوتناهی، محمود(1370)، ادبیات شفاهی مازندران: ترانه ها، در قلمرو مازندران،ج1، به کوشش حسین صمدی ، قائم شهر،صص150-200
4-فاطمی،ساسان(1381) ، موسیقی و زندگی موسیقایی مازندران،تهران،ماهور.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه