تأملی کوتاه بر شعر " هدیه " ی فروغ فرخزاد ؛ بابک صحرانورد


تأملی کوتاه بر  شعر نویسنده : بابک صحرانورد
تاریخ ارسال :‌ 5 مهر 89
بخش : اندیشه و نقد

فروغ فرخزاد با مجموعه شعر« تولدی دیگر» و چند شعر از مجموعه ناتمام « ایمان بیاوریم ...» در دهه چهل وجه بیان خاص و تازه ای را در شعر امروز ایران آفرید، راه خود را یافت و از شاعران هم روزگار خود به مانند شاملو فاصله گرفت و در واقع ماندگاری این دو شاعر به دلیل همین نترسیدن، بینش فرازمانی، جسارت وقدم پیش نهادن بود. هر چند شعر شاملو دارای وزن درونی بوده و او با آن زبان پرتپش، آهنگین و کوبنده، قدرت خاصی در به موسیقی کشاندن شعرش دارد.
شعر فروغ به دلیل پیشرو بودن در زبان و وارد کردن کلماتی که تا آن روز مهر ممنوع خورده بودند، شعری ست مدرن و پیچیده، چرا که ذهن او با جهان مدرن در آمیخته و این ذهن و زبان درگیر، در پی نشان دادن مضامین و تصاویر غیر متعارف است. شعر های او در شکل بیرونی و در فرم بیرونی شعر هایی ساده اند و شاید این یکی از خصیصه های منحصر بفرد فروغ باشد . البته منظورم از سادگی این نیست که با یک بار خوانش ما به مفهوم تام و نهایی آنها پی می بریم . بلکه نوعی ظرافت هوشمندانه و تمام نشدنی در کل یکپارچه ی شعر های دوره دوم او هست که خواننده با هر بار خوانش از شعر های فروغ درکی موجز و تازه از شعر های او بدست می آورد. این خصیصه ( ساده بودن ) در شعر های شاعرانی چون توللی، مشیری رخ داده اما در شعر های آنان سادگی از نوعیدیگر است یعنی با خواندن آنها شعر به آخر می رسد و تاریخ مصرفشان همان بار اول است.
شعر فروغ در عین حال که بسیار انسانی، معصوم و زلال است اما به طرزی اعجاب انگیز نگرش انسان را به مفاهیمی چون هستی، مرگ، زندگی ، تنهایی و سرگشتگی انسان معاصر در این جهان بیگانه معطوف می کند . شعرهای پر قدرتی چون : تولدی دیگر، در غروبی ابدی ، وهم سبز، پنجره، کسی که مثل هیچ کس نیست، ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد و شعر کوتاه هدیه شعرهایی از این دسته اند.


 " هدیه "
من از نهایت شب حرف می زنم
و از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه من آمدی ، برای من ای مهربان چراغ بیار
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم .



خانه در این شعر و در اکثر شعرها نشان دهنده تن یا جسم آدمی و حتی نشان دهنده تفکر اوست . اما وقتی فروغ از ترکیب خانه تاریک دم می زند مراد او وضعیت ناگوار و دهشتناکی ست که شاعر از آن به ستوه آمده و از منجی خود ( این ناجی در شعر ناشناس است ) می خواهد برایش روشنایی و آرامش بیاورد.
در بند اول شعرما با تصویری از دنیای شاعر برخورد می کنیم . او از دنیای تاریکی که در آن بسر می برد حرف ی زند . از نهایت شب و نهایت تاریکی . این دو ترکیب در واقع یک چیزند در دو تصویر. شب و تاریکی مرادف همدیگرند. در واقع بند اول جز احساس نیستی و مرگ چیز دیگری نیست .
همچنین در بند اول شعر، از عنصر تکرار استفاده شده . شاید این سوال به ذهن برسد که چرا فروغ در هر سه سطر آغازین از تاریکی و نهایت شب حرف می زند. باید اذعان کرد که تکرار این چنینی واژه ها در واقع تعمدی بوده و او با این تمهید خواسته ما را بیشتر و بیشتر با دنیای سرشار از ظلمت و تاریکی خودش درگیر کند. واژه ها بسیار راحت ادا می شوند و هیچ جای مکثی در آنها نیست .
اما بند دوم که با واژه ی کلیدی خانه شروع می شود سرشار از نور، روشنایی، آرامش و سیالیت است بر خلاف بند اول که در آن جز سیاهی، رکود و ایستایی چیز دیگری مشاهده نمی کنیم. واژه های پر از امیدی چون خانه، دریچه، یار مهربان ( منظور ناجی یا معشوق )، ازدحام ( این واژه برخوردی پارادوکسیکال در ذهن ایجاد میکند چرا که اغلب از این واژه معنای شلوغی و اغتشاش برداشت می شود اما در اینجا رکود که ذهن شاعر را درگیر خود کرده با این ازدحام از بین می رود.) و واژه خوشبخت در آن هست.
در بند دوم، ما شعر را با مکث هایی خاص می خوانیم و شاعر می خواهد که با استفاده از علایم سجاوندی بر تاکید خود در تصویرهایی که می سازد ما را با به دنیای ذهنی اش بیشتر آشنا کند.
چراغ در این بند سمبل روشنایی و درخشش که از نجات دهنده آن را طلب می کند و هم او می خواهد که این نجات دهنده دریچه ای ( از معناهای دیگر دریچه می توان به پنجره اشاره کرد که سمبل ارتباطی در شعر فروغ می باشد.) برایش به ارمغان بیاورد که به واسطه ی آن شاعر ازدحام کوچه ی خوشبخت را بنگرد. این دریچه، دریچه ای ست که ارتباط شاعر را با دنیای بیرون پیوند می دهد و از واژه های بسامدی فروغ محسوب می شود.
این شعر در واقع موجزترین شعر زیبای فروغ است که به دلیل کوتاه بودن و البته داشتن عنصر برجسته غنایی در ردیف شعر های خوب و کامل فروغ قرار می گیرد. این شعر واژه های کلیدی خاصی دارد که با تکیه بر آنها و ساحت درونی شعر می توان تفسیری در شان آن به دست داد. واژه هایی چون چراغ ، خانه، شب و دریچه که می توان این چنین واژه هایی را در کلیت شعر های او دید. اینها دلالت های سمبولیکی هستند که در بطن شعر جا گرفته اند.

زبان شعر فروغ نه فقط وسیله ای است در خدمت بیان کردن مفاهیم شعرش، بلکه خود جهان شاعر نیز محسوب می شود. این بدین معنی نیست که شعر مدرن غیر قابل تفسیر است بلکه به این معناست که هر کس به اندازه درک خود از شعر می تواند آن را تفسیر کند، هر چند ناگفته پیداست که هیچ تفسیری به معنای نهایی متن ختم نمی شود.

 

                                     پاییز 1374- تهران

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :