به بهانه ي هشتمين سالگرد خاموشي احمد شاملو / محمود معتقدی

تاریخ ارسال : 13 مهر 89
بخش : اندیشه و نقد
به ياد آنكه خشم و جسارت بود !
به بهانه ي هشتمين سالگرد خاموشي احمد شاملو
احمد شاملو ، شاعر ِ ‹‹ خاطر ِ زندگان ›› اي از ديار انديشه و خيال ، در هشتمين استان مرگش در هياهويي ديگر ، به تماشاي انسان اينجا و اكنون و دغدغه هاي ‹‹ خلوت روشن ›› اش در خاطر ما ، نگران به پا ايستاده است . وي ، بي گمان با پشتوانه عظيم فرهنگي اش ، يكي از ماندگارترين چهره هاي نسلي است ، با كارنامه اي ناتمام ، كه در فضاي ‹‹ شكست ›› و ‹‹ گريز ›› در حوزه هاي ادبيات و هنر ، دست به خلاقيت هاي فراواني در قلمرو حركت هاي فرهنگي زده است .
براي شاملو ، شعر نيمايي چشم اندازي بود ، كه وي توانست از مرز هاي خودي آن عبور كند و پا به عرصه هاي تفكر و باور هاي دور و نزديك و به ويژه در عرصه هاي ادبيات جهاني ، بگذارد .
شاملو ، يك حافظه ي دائمي و پرتلاش بوده است كه در حوزه هاي شناخت فرهنگي ، توانست از راه مولفه هاي بومي و غير بومي ، به تجربه هاي ساختمندي در فضا هاي انسان گرايي دست يازد . شاملو كه از سالهاي دهه 20 و 30 به بعد ، به سمت باورهايي تازه و نوين در قلمرو شعر رسيده بود همواره با جهان بيني خاصي روزگاران ‹‹ عشق ›› تا ‹‹ مرگ ›› را پيوسته سروده است . زبان و حركت هاي تازه شاعرانه در شعر شاملو ، از وي چهره اي يگانه ساخته است . چرا كه وي ، در همه لحظه هاي تاريخ اين سرزمين ، هميشه با ‹‹ خشم ›› و ‹‹ جسارت ›› سخن گفت و از پلكان ادبيات ، به سوي آزادي انسان و تقدير عشق بالا و بالاتر رفت . بي گمان شاملو ، چهره اي جامع و سختكوش در بسياري از عرصه هاي ادبي بوده است . چرا كه كارنامه وي ، در اغلب قلمرو هاي فرهنگي ، داراي اعتبار و هويتي تاريخي و انساني بوده است . رندي و طنز و كشف بسياري از باور ها و لحظه هاي انساني ، از او روشنفكري جدي ساخته بود . جستجوي شاملو در عرصه هاي متن و موقعيت هاي زباني ، وي را به سمت نوآوري و ضرورت هاي تازه مي كشاند ، كه بي گمان در فضاي ادبيات معاصر ، چهره اي كم نظير و پر از حس ِ هنري پر شكوهي بوده است !
روايت شاملو ، از شعر خود و ديگران ، همراه با صداي خسته و جادويي اش ، يك فرصت براي مشتاقان شعر معاصر است كه حديث بي قراري اش را در چشم انداز شعر امروز به نمايش مي گذارد . مرگ شاملو و نبودنش در اين سالهاي پر تلاطم ، كاملا محل داوري است . اما او همواره با شفافيتي تمام در آستانه اي به طرح چهره انسان اين روزگار ايستاده است ، كه كين خواهي اش ازو من انساني ، گاه به خشم و شكايتي بزرگ بدل مي گردد . شاملو ، همواره روشنفكري معترض ماند و در برابر قدرت ، هميشه پايدار و سرفراز ايستاد . ادبيات و به ويژه شعر براي وي ، يك فرصت دامنگير انساني بوده است كه باعث گرديد ، تا از پايگاهي بلند و ارجمند برخوردار گردد –
‹‹ در خلوت روشن با تو گريسته ام / براي خاطر زندگان / و در گورستان تاريك با تو خوانده ام / زيباترين سرود ها را / زيرا كه مردگان اين سال عاشق ترين زندگان بوده اند ( برشي از " شعر عمومي " )
اكنون كه در فضاي مه آلود هشتمين سالگشت خاموشي شاملو به صبوري تمام ايستاده ايم . از اينكه هيچوقت به مشتاقان وي فرصتي جدي داده نشد ، تا از وي به درستي و در فضايي عمومي ياد گردد ، مايه تاسف و خسران است . اما امروزيان و نسلهاي آينده ، با خواندن و نزديك شدن به فرهنگ و زبان شاملو ، پيوسته از او به نيك نامي و شكوهمندي ياد مي كنند . آري ، خاطرش ، هنوز در آتش است !
لینک کوتاه : |
