بررسی"آویخته از عقربه ی 12"سروده:سپیده داداش زاده /منصور خورشیدی

تاریخ ارسال : 31 اردیبهشت 90
بخش : بررسی کتاب
آویخته از عقربه ی 12
سپیده داداش زاده
نشر : فرهنگ ایلیا
منصور خورشیدی
امضای حاشیه ها
- منصور خورشیدی :
اشارتی که از دل تاریکی به ذهن شاعر تلنگر می زند . جرقه ی آن فرایندی است که تعریف نا پذیر است . چیزی که در عمق احساس و عواطف شاعر رخنه می کند . آرا مش پس از طوفان است . که با پژوهش های اگاهانه و عقلی قابل درک نیست . تا بنیاد هستی انسان را بشکافد .
و شعر زمانی تجلی خود را نشان می دهد . که جان و جهان شاعر در گستره ی پهناور زبان شکل بگیرد . و عوامل نیرومند خلاقیت های ذهنی را به تصویر بکشد . تا اوج آفرینش های کلامی در برابر خواننده برای خلق رابطه های معنوی شکل بگیرد .
محتوای مجموعه شعر " آویخته از عقربه ی 12 " بیان دردمندی های شاعر است . که با بیانی ساده و گفتاری و با استفاده از تصویر های بصری در هشتاد صفحه ، با چند طرح و ترنم تنظیم شده است . نا گفته نماند که در برخی شعر ها به تصویر های درخشانی بر می خوریم که نوید آینده ی روشن برای شاعر قلمداد می شود . که برشی از آن ها را به عنوان نمونه در بررسی این مجموعه آورده ام .
اگر / تاج بر سر بگذارم / فرم صورتم / مثلثی می شود /
و پلک هایم / موازی با زاویه ها / اریب .
مهر 29
روسری خاتون را / به هوا پرتاب می کنم / اسمان بته جقه ای می شود /
و نقوش زرد / به دورم چرخ می خورد .
مهر 30
تخیل زمانی در شعر متجلی می شود که متکی بر اهداف زبان باشد و نشانه های کار بردی آن ، در جایگاه خود تعریف شود . و تنوع کلام فرصت بروز و ظهور پیدا کند . واکنشی هوشمندانه در برابر انگاره های فکری با رویکرد طبیعی به متن و خلق تناسب تا رسیدن به کشف راز که تضمین کننده ی نشانه های هدفمند در شعر باشد .
و درست دوازده و پنج دقیقه / عقربه ها قیچی می شوند /
منظر جستجو های شاعر در احساس او نهفته است . دل به مشاهده ی پدیده های پیرامون خود می دهد تا شعوردیدن در او بیدار شود و با اشتیاق تمام تنش را می شکافد تا اندوه درون را به بیرون پرت کند و با گسترش رویا می خواهد پرده از ابهام رو به رو بردارد .
و روی سینه هایش / نسل مردان قبیله را / به صلیب می کشد /
سوار اسب ابلقی می شود / که در حافظه اش / مادیان سفید آذری می خندد .
مهر 34
شاعر مشتاق درک حقیقت است . و نگران آیند ای که سرشت و سرنوشت او را می سازد . می خواهد که در خود زاده شود . و می شود ! " خواستم زیبا بشوم / و شد م "
این همه تاکید برای بیان حرفی که در طبیعت او وجود دارد . و با بیان آن می خواهد که سبک شود . و می شود ! " نترسیدم / خواستم عاشق بشوم / شدم " تضاد مفهومی در نوع بیان برای درک از واقعیت موجود ، واندکی تعلیق در حد متعادل فهم دلالت های معنایی را برای درک آن چه از شاعر توقع داریم بیشتر کرده است .
ترسیدم / و فاجعه ای اتفاق افتاد / مادرم دوباره آبستن شد /
ومن دیگر / زاده نشدم .
مهر 37
اگر خانم داداش زاده فاصله ی ذهنی - زبانی خود را با ساده نویسی در شعر رعایت می کرد . و به طور جدی شعر را از ساده نویسی به سمت متعالی ترین دریافت شاعرانه سوق می داد . قدرت آن را داشت . تازبان شعر را از زبان گفتار تفکیک کند .
به فانوس هایی / در ارتفاع کوه های جهان / سر شورش دارد غزل ها /
که طاقچه ی دیوان را / می رقصاند .
مهر 40
پیوند طبیعی میان کلمه و معنای حاصل از آن در خلق تصویر و در شکل گیری زبان نقش مهمی دارد که در برخی شعر ها به وضوح دیده می شود . اما کارکرد زبان گفتار و ساده نویسی مانع از دریافت های قوی تر از شعر می شود .
در پیازستانم / ریشه ها را گریه می کنم / تخم چشم می کارم / پیاز عزیز !
مهر 41
نگرش ذهنی شاعر به سمت ارائه ی یک بیان ساده موجب می شود تا توان فکری در بهره وری از کلمه ناتوان جلوه کند . در بیانیه " ساده نویسی انحراف از شعر مدرن " گفته بودم که :
" شعر ساده ضد فرم و تکنیک زبانی است . چرا که ساده نویس آن چه را در دنیای پیرامون خود می بیند و حس می کند می نویسد ، بی آن که تصرفی در آن ها بکند . به همان شکل آن را در سپیدی کاغذ منتقل می کند . ساده نویسی شاعر را از علامت ها ی موجود در شعر دور می کند .
شاعر باید به نگاه خود جسارت بهتر دیدن بیاموزد . و از سطح اشیا عبور کند و به درک عمیق ترین لایه های زبان و به کیفیت تکوین تصویر در شعر برسد ."
. . . و آیینه ی بخت مادرم / بر طاقچه ی عتیق / دم به دم /
پشیمانی رسالت خویش را / آه می کشد .
طرح 1
شاعر ، ذهن بلند پرواز دارد . تلاش می کند تا با گریزی رندانه بیان خود را از محدوده ی تنگ عبارت ها دور کند . و مخاطبان خود را به دیدار برخی از جنبه های تکنیکی زبان دعوت کند . و با خلق شبکه ای از تفاوت های معنانی زمینه را برای تاویل متن آماده سازد .
آسمان ! / پرنده ای می شناسی / که پرهایش را به من امانت دهد ؟
طرح 8
گزارش واقعیت و روایت ساده ، شاعر را از نماد ها و نشانه های موجود در شعر دور می کند . و لذت کشف را از مخاطب می گیرد .
واز همه مهم تر به درک بدعت های زبانی و تکنیکی در شعر نمی رسد .
وسیع می شوی / بعد باریک / مثل جاده /
تنها می شوی / بعد گم / مثل خاطره /
سرگردان می شوی / کمی خمیده / مثل منحنی
شعر : آرام تلفظ کن
کار کرد تشبیه و استعاره در شعر ارتباط مستقیم با توانایی شاعر دارد. تفکری که روی تصویر های بصری جهت ارائه ی یک بیان صریح از خود به جای می گذارد . زمینه را برای ارتباط محکم تر از بیان شاعرانه آماده می سازد .
و قدرت شاعر از همین نقطه آغاز می شود . یعنی حضور هویت خود در زبان شعر و خلق اتفاق در موقعیت های متفاوت جهت ابراز بیان ، و فرو رفتن در عمق کلمات و ترکیبات موجود در شعر ، برای گریز از سطح و رسیدن به ماورای کلمه و ترکیبات موجود در مصراع که جزو شگرد های زبانی محسوب می شود .
مسافر قرن / یک کاسه آب / به چشم هایت / می ریزد /
تا وضو بگیری / و سجاده ی سبز / در کوچه ها / پهن کنی /
مهر 58
بدون گذر از سطح پدیده ها هرگز نمی توان به سرشت باطنی آن ها راه پیدا کرد . شاعری که قدرت به کارگیری کلمه و ترکیب های کلامی را داشته باشد می تواند ورای آن چه می بیند و تصور می کند . به درون شعرراه پیدا کند .
چون رفتار با زبان را تجربه کرده است . چنین طرز بر خوردی با کلمه شعر را به سمت معماری قطعه هدایت می کند .
تصرفی در مظاهر اشیا ، وسعت دادن به جهان واژه ها سهمی است که شاعر در آفرینش و خلق شعر از خود به جای می گذارد .
اگرچه معیارداوری در مورد مجموعه شعرهایی که در برابر مخاطب قرار می گیردمتفاوت است . اما پرداختن به درون متن برتر از ملاک های ظاهری شعرمحسوب می شود .
لینک کوتاه : |
