بررسی کتاب " هوای هرات"سروده ی علی الفتی / منصور خورشیدی

تاریخ ارسال : 4 آبان 89
بخش : بررسی کتاب
بررسی کتاب " هوای هرات"
سروده ی علی الفتی
انتشارات بوتیمار
سال 1387
مضمونی جدا از پیکره ی شعر وجود ندارد هنگامی که به نیت یک پدیده ی سبکی ابزار بیان را در اختیار داریم تا ساختار کلام را در یک قطعه ی واحد ومنسجم عرضه کنیم .
چرا ؟ چون سبک پدیده ای فردی و دارای سرشت مادی است . و شاعر تاثیر مستقیم از متن موقعیت های ملموس را که یک عنصر عینی است در یک ساخت مریی و ظاهری به حوزه ی کار کرد های شاعرانه ی بافت سخن نزدیک می کند .
به ویژه ، وقتی شاعر می خواهد پیام خود را به مخاطب ابلاغ کند . در پی یک گزاره ی مناسب تلاش می کند که لذت متن را برای دیگران آسان کند .
باران بیرون از من بیرون تر از باران
در بارانی اَ م می بارم به خودم
شعر صفحه ی 18
شاعر ابتدا تلنگری به خود می زند " بیرون تر از باران " می بارد در خود و در بارانی خود
زلال و آرام گریز می زند تا از محدوده ی تنگ محیط خود را به قلمرو وسیع تری پرت کند .
بعد از قاب می زنیم بیرون برای بار چندم
و در راه های نرفته انگار کسی رفته است
همان : صفحه ی 18
و منتظر می ماند تا کسی بیاید و این ضربه را به شاعر بزند . برای بیداری و آگاهی برای رفتن به راهی که با تردید می گوید : انگار کسی رفته است !
" آه ای تو بزن به سرم تا بپرم از خود "
الفتی کوشش دارد که یکی زمینه ی پریدن از مانع را برای او فراهم کند ، و از سکون (قاب ) رها شود . و راه بیفتد . تا در راه و با راه به آن چه توقع دارد برسد . یا به بیراهه
نیفتد . و با تاکید می گوید : " نرفته اَ م " ،
" بیراهه ای اگر رفته باشم برای توبود نرفته ام "
شاعر در این جست و جو می خواهد که خود را پیدا کند . تا برسد به واقعیت برتر و فرا تر از امور روز مره در زندگی ، و یافتن ضمیر غایب خود ،
از من چهار انگشت به جا ماند
در چارگوشه ی تختی که دیگر خواب ندارد
دست دختری
در قالی ها جا مانده
شعر : صفحه ی 16
واژه ها اگر رمز گونه و نمادین باشند تفاوت بین زبان شعر و زبان گفتار مشخص می شود . ما در این مجموعه با زبان شعر و زبان گفتار دیدار می کنیم . نمونه : کارکرد صفت عددی و شمارشی " چهار اشک " و " چار گوشه ی تختی " در دو مصراع متوالی از یک شعر ،
هیجان زبانی که شاعر در قطعه مستقر می کند . تجربه اوست و هیجانی که یک قطعه شعر به شاعر می دهد . هنر است . تکنیک است . استقرار جای کلمه در مصراع است .
که تحرک نگاه شاعر را مضاعف می کند . تا به در یافت آن چه در درون می گذرد برسد. و با ذهنی کردن پدیده های عینی به وسعت حرف های نگفته برسد .
و بعد یافتیم
دشت مادران رسیده را
آنجاست که می گویند
به اجساد زن آب رسیده بود
که گیسو به هم نهاده در
جنگل ِ زن
در استحاضه ی رنگ
شعر : صفحه ی 64
در هوای هرات تعهدی به چگونه زیستن در جهان اکنون دیده می شود . فراز و فرود هایی از بودن و نبودن ، مرگ و زندگی ، یاس و امید و تبسم اشک . که شاعر در طول سفرها از دل واقعیت ها بیرون کشیده است .
چرا که من
چند باره او را دیدم
که روی دست هایش راه می رفت
و پا هایش در فضا رها بودند
شعر : صفحه ی 24
آیا هدف شاعر در ارائه ی این نوع از بیان اثبات یک نظریه است یا عرضه کردن یک تفکر . " زمین سقف آسمان است " و او بهتر می داند که آسمان فرضی است و در هیچ شیئی واقعیت ندارد . شاعر در هر پدیده ای می تواند آسمان را ببیند . در کف دست های خود و در نگاه عابر و زائر !
" این گونه درختان ریشه هایی رها هستند " ریشه های رها که هوایی هستند . یعنی رها شدن از تعلقات زمینی و گریز از تعیناتی که انسان را در گیر امور عینی می کند . این شعر در پایان خود به یک مفهوم کنایی می رسد .
آن روز ها رفت
با همان دست ها
طوری که دست از پا نمی شناخت
شعر : صفحه ی 24
سر از پا نشناختن هم یک مفهوم کنایی است . به معنای اشتیاق برای رسین ، به وجد آمدن اما دست از پا نشناختن تعریفی غیر از آن چه منظور شاعر است . در دل متن نهفته مانده است . شاید رفتار مصراع در این حوزه تعدی به ذهن مخاطب باشد .
شاعر در بهره وری از ترکیبات و کلمات باید به چشم اندازی از جهان اطراف خود اشاره ای داشته باشد . عینی یا ذهنی تفاوت چندانی ندارد . تفاوت در ارائه ی تصویر هایی است که با یک حرکت ناگهان ، شاعر و مخاطب را در گیر متن کند .
اگر تنوعی در هم نشینی کلمات وجود دارد به دلیل تبیین همان تصاویر در موقعیت های متفاوت است . باز تاب احساس و عاطفه در کنار تخیل ورسیدن به در یافت تازه در بافت کلام ، از نگاه به ذهن و از ذهن به زبان ،
آه ای اصلاحات آسمانی برای ابر های پیر بی علف
در کجای من روییده ای ای رویای دشت های فراخ
در مادیان های بازی چوگان
و گیسوان تلخ دختران ایل
شعر : صفحه ی 31
فریاد ساکت درون ، هنگامه ی فراخوانی و اصلاحات با گریه های سرگردان در غربت اتاق و دشت های فراخ با گیسوان تلخ دخترکان ایل و اشک های سرگردان کنار اندوهی که تمام شاعر را در بر گرفته است .
دیگر نه ، جانی در میان نیست
تا سوگندی از اعماق من بیرون جهد
طلیعه ی چنین رویداد عاطفی تداعی کننده ی سروده های زرتشت و روح طلسم شده ی موبدان در گیسوان سنگی صخره ها یا دختران ایل در مراسم تدفین مسافران در پرانتز های بسته و دف های رها شده از دست های فراوان ،
شاعر گاهی با نگاهی به شاعران کلاسیک به ویژه خیام : " اسرار ازل را نه تو دانی و نه من " مدعی دانایی است که من می دانم " رمه ها در کجای تو می خوابند " یعنی شناخت عوامل طبیعی که در اطراف او هستند . و نه شناخت اسرار آسمانی !
همین صداقت در بیان کافی است که به اصالت کار شاعر ایمان داشته باشیم .
" هوای هرات " پُر است از این گونه ترکیبات که قصد آن ارائه ی محتوا و مضمون مرتبط با آن است .در بُعد دیگر شاعر توجهی به ساخت واژه ها در فرم شعر دارد .
نی را فرو کن لیلی
در رگ سرخ جوانی اَم
تا چنان گریه کنم مگر مجنون
شعر : صفحه ی 82
یا
سنگ به سنگ مرا می شناسند
با پای کنف
در ارتفاع زنان مادر زاد
شعر : پشت جلد
همه ی تکنیک های به کار گرفته شده حکایت از تجربه ی شاعر و مطالعات نظری او دارد . و در برخی قطعه ها توانایی خود را در مهار کردن احساس و عاطفه نشان داده است . به اعتبار همین مطالعات هرشاعری می تواند در بیان مفاهیم و مضمون های تازه موفق عمل کند .
برجسته سازی برخی کلمات و تر کیبات در شکل نمادین موجب شده است تا از توصیف صرف به سمت درونمایه ی اثر راه پیدا کند . تا آگاهانه زمینه را برای تدارک نوعی از نگاه برای قرائت جدید از شعر فراهم نماید .
آب های کوتاه
از چشم های عمیق و
دامن های بلند
تا شبدر های شهوانی و عصبی
چشم های دیگر تو
باید هخامنشی باشند
شعر : صفحه ی 67
الفتی با استفاده از تلمیحات و کارکرد های زبانی شاعران کلاسیک و برجسته کردن ابعاد تاریخی و عرفانی و با بهره وری از ارجاعات بیرونی و درونی کردن آن ها در شعرمعاصرشهامت و جسارت را نصیب خود کرده است تا مدار فکری چند قرن گذشته را با مدار اکنون مدور کند و دورنمای درخشان آن را در شعر خود نشان دهد .
امان از آن غروب ِ در اذان غروب
این سوگند همیشه ی مادرم بود
" به مردان خسته و شهید آن غروب
شعر : صفحه ی 86
شاعری که مجهز به دانش زبان شناسی باشد در خلق رابطه بین لفظ و معنی طراوت شعر را تضمین می کند . توجه به مکانیسم ذهنی یعنی متحول کردن تصویر در شعر و در شیوه ی عبور از ذهن به مفهوم حرکت می رسیم که تند و سریع اتفاق می افتد . و چشم انداز شاعر را به طور گسترده برابر مخاطب می نشاند .
از کبوتران چاهی دراطراف من پیداست
چینه دان پُر از خاک و پَر های خاکستری
با هوای ابری در چشم های گشاد پرندگان
باید از راه دریا برویم به اتفاق انسان و اشیا
شعر : صفحه ی 72
لینک کوتاه : |
