بررسی کتاب "سال غریب" اثری از بریژیت ژیژو
برگردان راحله فاضلی
امیر حسین بریمانی

تاریخ ارسال : 5 تیر 95
بخش : بررسی کتاب
یادداشتی بر "سال غریب" اثری از بریژیت ژیژو
برگردان راحله فاضلی
نشر دیبایه
1393
قیمت:6500
- امیرحسین بریمانی :
اکثر رمانهایی که در فضای ذهنی راوی سیر میکنند و مدام حدس و گمانههای او را بازگو میکننند، خسته کنندهاند! مونولوگهایی که مابهازای بیرونی نداشته و نویسنده کمتر بهرهای از عناصر داستانی برده است! ساحت نشانهای (عواطف) راوی در جهان برساختهی داستان، به امرنمادین مبدل نشده و او بجای کنش، به گمانهزنی میپردازد و وضعیت ذهنی افراطی و منزجز کنندهای را در بر میسازد؛ درواقع مولف به ایجاد کانتکست مشترک با مخاطب بهایی نداده و بهنوعی اراجیفنویسی روی آورده است. عامل متمایز کننده ذهنیتمندیِ صرف در یک اثر با آثار اکسپرسیونیستی و همینطور روایت سوبژکتیوی که به فضای ذهنی راوی میپردازد، دراینجاست که در نوع دوم، ذهنیت مولف در جهان داستان به ذهنیت راوی منتقل نشده بلکه نمودهایی عینی در واقعیت داستان یافته است. بهعنوان مثال میتوان گفت سوسکِ رمان مسخ، حاصل سرخوردگی کافکاست و درواقع نمود حالت روحی کافکا دچار یک استحالهی زیباشناسانه شده است؛ درحالی که او میتوانست سرخوردگی خود را در زبان راوی بگذارد و به اراجیف نویسی روی بیاورد!
رمان "سال غریب" اثر بریژیت ژیژو، رمانی ذهنیتمند است و بار آن را ساختار دراماتیک بر عهده نمیگیرد بلکه ایجاد تجربهی زیباشناختی متن، کاملا بر عهده فضای ذهنی راوی است اما خسته کننده نیست! در باب چرایی این امر، ابتدا بهصورتی مختصر باید بگویم که همانطور که ساختار دراماتیک دارای اوج و فرودهاست، ذهنیت راوی این داستان نیز در طول داستان، بخشبندی شده و تحولات هرچند اندک را طی میکند و بجای اینکه همواره بر ابهامها بیافزاید، باز هم همچنان که در ساختار دراماتیک پیشبینی شده است، گرههای داستان را حل میکند.
بهطورکلی باید گفت داستان بر پایه فقدانها بنا شده است. راوی داستان پس از از دست دادن برادر خود، به خانوادهی بیگانهای در آلمان میرود. لازم به ذکر است که مسافرتهای شش ماهه برای یادگیر زبان در اروپا رایج است و در چنین شرایطی، فرد مهاجرت کننده باید خانوادهای را بیابد که او را بپذیرند. فقدان دوم، فقدان زبان است. راوی نمیتواند بهراحتی با خانوادهی آلمانی گفتگو کند و اکثر حرفهای آنان را نمیفهمد. پس بدین طریق انتظار میرود دیالوگ چندانی نیز در رمان دیده نشود. راوی در نیمه نخست رمان، به شرح چگونگی ناتوانی خود در برقراری ارتباط میپردازد! اما فقدان دیگری نیز در رمان وجود دارد که خانوادهی آلمانی درگیر آن است که چیستیِ آن بجز در دو یا سه جملهی کوتاه آن هم در اواخر داستان، به زبان نمیآید. اما در داستان همواره با نمودهای آن در زندگی خانواده مواجه هستیم و راوی نیز در جستجوی کشف آن است اما بدان پی نمیبرد. راوی بدین دلیل که زبان آلمانی را خوب نمیداند، قادر نیست به درکی صحیح از چگونگی سامانهی نمادین دست پیدا کند و در این وضعیت، بوجود آمدن سوتفاهم و سوبرداشتها، رخدادِ دور از انتظاری نیست. نکتهای که همگی این فقدانها را به هم مرتبط میسازد، این است که راوی به لحاظ روحی هنوز از زبان مادری خود تغذیه میشود (نامهنگاری با برادر خود)! نخستین فقدان (که پایهگذار دیگر فقدانها در زندگی راوی شده است) برآمده از ترجمه نشدن یک تروما (مرگ برادر) به ساحت نمادین (زبان) است و بدین دلیل، راوی از زبان مادری خود دست میشوید و سپس با بدتر کردن اوضاع (رفتن به آلمان درحالی که زبان آلمانی را خوب نمیداند)، تروما را قابل هضم میسازد و به خانواده برمیگردد!
لینک کوتاه : |
