بررسی مجموعه شعر " ماه ، حلقه ی بی انگشت " سروده میثم ریاحی/منصور خورشیدی

تاریخ ارسال : 26 مهر 89
بخش : بررسی کتاب
تکوین واژه ها
بررسی مجموعه شعر " ماه ، حلقه ی بی انگشت " سروده میثم ریاحی
منصور خورشیدی
ماه ، حلقه ی بی انگشت
انتشارات داستان سرا
پاییز 1386
" ما هیچ وقت به نهایت متن نمی رسیم " " لیوتار "
همیشه در راه هستیم ، هیچ وقت به مقصد نمی رسیم .
" لذت ما از متن ، لذت راه است . " " رویایی "
و نه لذت رسیدن ، وقتی در راه هستیم به مقصد فکر نمی کنیم . با راه بودن و در راه بودن ، خود به خود انسان را به کماال نزدیک می کند .
ما همیشه در جست و جو هستیم و کشف شاعر از پدیده ها یعنی خلق زبان و تکوین
واژه ها در ساختمان شعر ، چون مفهوم رسیدن در شعر و در حرکت شاعر وجود دارد .
و در تخیل شاعر چیز دیگری در حرکت است که سرعت سطر را می سازد . و قلمرو تصویر در شعر یعنی ورود به جهان زبان در عبور از فاصله های ذهنی ،چون طبیعت تمام زبان های زنده ی دنیا را تصویر می سازد .
توقف در خیا ل و توقف در زبان ، شاعر را به کسب تجربه های ناب نزدیک می کند .
شاعر باید اصل شباهت ها را از متن دور کند و به عین برسد . در عین مفهومی از دیدن
وجود دارد که شباهت به چیزی ندارد فقط نوع نگاه را تغییر می دهد .
وقتی عین از فضای ذهنی شاعر گذر می کند یک تکان ناگهان ، خیلی سریع اتفاق می افتد .. در این اتفاق فاصله ی ذهنی از دو بُعد عبور می کند و به بُعد سوم حرف می رسد .
راه رسیدن به ما ورا که معمار رابطه ها است . در حقیقت تبا نی آن دو سمت دیدنی
مخاطب را دعوت به دیدار آن سمت ندیدنی می کند . و با یک چرخش دَوَرانی به کشف غایت اشیا می رساند . برای خلق موقعیت جدید در شعر، تا جهان اطراف را به دلخواه خود تغییر دهیم برای قرائت جدید از هستی و ایجاد موقعیت تازه برای ابراز اندیشه در شعر .
با این تمهیدات وارد مجموعه شعر " ماه ، حلقه ی بی انگشت " می شویم .
" انگشت روی سنگ "
" هنوز هم / دریا / چشم های تو را / مشق می کند / نسیم / در ادامه ی پیراهنت می وزد "
واژه های منتخب در این مجموعه نشانه های تصویری از جهان بیرونی شاعر است . و تصویر حقیقی و مرئی در زبان شاعر برای رسم جهان .
ارکان زبان را تفکر شاعر می سازد . هرچه فضای این تفکر بیشتر باشد . زبان گسترده تر خواهد شد . و هر شاعری به اندازه ی توان فکری خود از کلمه استفاده می کند .
جهان را توانایی ذهن شاعر اداره می کند . پنجره ای برابر چشم تا گستره ی درون خود را به دنیای پیرامون منتقل کند .
وسعت و قلمرو نگاه شاعر را محیط اطراف او می سازد . هر چه قلمرو نگاه وسیع تر باشد تجربه ی انتقالی قوی تر است . در این مجموعه به نظر می رسد که قلمرو ذهنی شاعر باز و جغرافیای تماشای او بسته است .
او می خواهد همه ی گستره ی اطراف و پدیده های پیرامون خود را در شعر ترسیم کند . اما خاطرات کودکی مانع این بلند پروازی است . و مانع بزرگ تر مثل سنگ پشت آب ،
" مادرم / آب / و رودخانه ای آرام / چقدر سنگ / پشت آب / پنهان است "
شعر طرح : صفحه ی 9
و چه اندازه تفکر پشت این تجربه نهفته است . که اگر باز شود ، دیگر پنهان نمی ماند .
طغیان ذهن مثل طغیان آب خواهد شد .
" دختر هفت گریه / گیسوانت را / شلاق بزن / بر کوه / بر شب من "
شعر آخرین گل سرخ : صفحه ی 10
گیسو: نماد پریشا نی است . در برابر شلاق : نماد مستبدانه علیه کثرت که در پشت ،یا در کف دست نشانه های ضرب و شوک را بر جای می گذارد .
اگر شاعر " ماه ، حلقه ی بی انگشت " متعدی باشد مثل کار کرد فعل متعدی " می بارند " در:
" آفتاب را / - با گونه هایت می بارند - / کلماتی / که با پوست کودکانه اَت / متولد شدند " صفحه ی 12
شاعر بیدار درون خویش و اطراف خویش خواهد شد . بی قرار و تپنده ، با انگشت های اشاره که هوای پروانه های سپید در سر دارد . با آب می آید و به دریا می ریزد یعنی حرکت آرام برای رسیدن و ادغام شدن که سر انجام آن حرکت ، برکت صاعقه روی سطر های سپید کاغذ ، برای نوشت شعر تا حاکمیت سکوت را در هم بریزد . و به سمت طلب خیز بردارد تا خود را آغاز کند .
" پرنده اَت را به من بسپار / و عصر های بهاری را / که بر شانه ی مرد مهاجر / سپید می شوند " شعر شهود : صفحه ی 15
شاعر در شعر " شهود " حضور خود را در هنگامه های بی وقت غیاب می جوید با پرنده ای که نماد پرواز به سمت کمال است . هجرت و حرکت تا رسیدن به جایی که :
" در هیاهوی لاله ها / سکوتی را / به بال های پرستو می بخشند " صفحه ی 15
" خواب دیدم / که پرستو باشم / دریا / پرواز / با کدام کوه آغاز شد . . . "
صفحه ی 16
پرستو شدن و پرواز یعنی : حرکت آگاهانه به سمت سپیدی روشن ، مثل برف ، سپید سپید
" می خواهم / برف باشم / آب / تنها راه رسیدن است / باران به آفتاب می زنم /
که مثل من باشی / . . . دو باره بیا / برای کودکی هامان / و بهار تر از زیبایی دریا باش / بهار تر از زیبایی باران / بهار تر از زیبایی شب "
شعربهار تر از زیبایی : صفحه 18
چرا شب ؟ وقتی شاعر می خواهد به وسعت قرن سپید شود . در این شعر کارکرد صامت ها ومصوت ها ، اُفت و خیز شاعر را نشان می دهد که به دنبال آرامش پس از سرعت و حرکت تا رسیدن به زلالی روشن در پهنه ی بی انتهای زمین. و زیبا ترین جلوه ی هستی است .
شاعر در گذر از همه ی نماد ها و نشانه ها می خواهد این گونه تجلی خود را میان بهار و در یا و آب نشان دهد . نماد های دیگری در این مجموعه حضور خود را در برابر مخاطب اعلام می کنند که هر کدام بار معنایی ویژه دارند .
نماد هایی چون : پرستو ، پروانه و پرنده - نسیم ، آب و دریا – گیسو ، گل و مرگ در
جغرافیای بسته و در سراسر کتاب اثر خود را در ذهن خواننده بر جای می گذارد . و هر کدام در جایگاه مناسب شکل دیگری از استعاره و مجاز هستند .
شاعر جوان ، میثم ریاحی . در جست و جوی راهی است تا به فرم در شعر برسد . و معنا گریز باشد که هست . وقتی به کشف برخی از عناصر موجود در شعر می رسد . و حیرت ناشی از برخورد با اشیا و پدیده ها به دلیل کسب تجربه در خوانش شعر و مطالعه در زمینه ی شعر از خود بروز می دهد .
و در برخی شعر ها بی توجه به بار معنایی به شکل کلمه توجه دارد تا زیبایی را در زبان خود خلق کند . این گونه است که خود را در معرض خطر می اندازد . آن هم در محدوده ی تنگ شن های ساحلی و در خلوت یک میدان و یک راه .
" جغرافیایم / جایی میان شن های ساحل است / نه باز مانده ای از سقوط فصل ها /
جایی / که شهوت گیسوی زن جاریست / از اندیشه ی بهار / می دانم / باید بگویم زیباست / اگر پرنده ای / از لبان سپیده بمیرد "
شعر کولی : صفحه ی 26
ابهام در برخی از شعر ها به چشم می آید . بی آن که ساختار هنری داشته باشد . نوعی تکلف ایجاد می کند . که ناشی از پیچیدگی ذهن شاعر نیست . که شاعر پیچیده نیست .
" بوی سرو می دهم / علف های سرد روزنامه / - تقسیم – به دست باد / گودال های
آسمان / و تصویر یک نگاه / پهلو های در هم یک صورتم / - شاخه ای ریحان "
شعر استنشاق : صفحه ی 43
" نشسسته ای/ و در این نخلستان / دریا را / به سطل زباله انداخته اند "
شعر چند روی یک سکه : صفحه ی 45
" در خاک صفر / سرم توی لیوان جا می شود / و جا می شود جهان جای باد /
جای سفره " شعر 5 : صفحه ی 63
سوی دیگر آن اجرای به موقع کلمه و احضار درست آن در مصراع یا قطعه که نشانه ی قوت است .
" احساسم از ماه آویزان / چشمانم / خسته از حوالی دریا / دیگر هزار بار در مزار های شریف زمین مرده ام هنوز" شعر گذر: صفحه ی 24
" قیامت / چشمانم را کسل می کند / کفنم را / پروانه / و زیبا ترین سقوط را /
شاخسار پشیمانی شن و آفتاب " شعر : 4 صفحه ی 46
" در خیمه های آب / علف های بازیگوش را / به در یا می خوانم/
- کاش / دریا / حضور گل را / شعله می گرفت "
شعر حلقه ی دوم : صفحه ی 55
در حلقه ی سوم : شاعر به التماس زنبق ها پا سخ می دهد و سینه اش را مامن رنگ و جهان شریف زخم ها می کند . تا نوستالژی خودرا در " کبوتران مرگ " و " هفت ناتمام در دنیا " و حلقه های گم شده میان - چهار و هفت - پیدا کند .
شاعر در دیداری کردن تجربه ها ی خود موفق بوده است . با تلاش آگاهانه وارد قلمرو نحوی زبان شده است . کاری که شاعران بزرگ مثل "رویا یی " و شاملو " کرده اند . تا جایی که در انتقال معنا خود را با مشکل رو به رو کرده است . منظورم آن بخش از شعر هایی است که شاعر عمدتا به ارائه ی معنا توجه داشت .
شاعر به موازات درک و دریافت خود از محیط و تحولات موجود پا در قلمرو معنا گذاشت . آن جا که: وارد ترادف می شود و به تکرار فعل دامن می زند . تا معنای حرف را در متن مستقر کند . گاه متوسل به زبان گفتار می شود .
" این روز ها / کسی / ضامن دست های خود هم نیست " صفحه ی 36
" مادرم / هر کار کرد / نتوانست / زن باشد " صفحه ی 58
" خاتون / نه روی مس / اینجا روی هر چه باداباد / قدم می گذارد و / فریاد می زند " صفحه ی 74
استفاده از عناصر و پدیده ها در فضای اندیشه ی همه ی شاعران حاکم است . اما بستگی به جغرافیای زیست محیطی شاعر دارد . کویری باشد یا شمالی ، نوع نگاه را عوض می کند. در این صورت هیچ منظری از دریچه ی چشم دیگران نباید تماشا شود مگر داوری تا دیدگاه سراینده شناخته شود . شاعری که در گزینش واژگان به همه ی جنبه های زیباشناسی نظر دارد . نوع نگاه او تفاوت دارد با آن که فقط به جنبه ی معنایی می پردازد .
شاعران موفق کسانی هستند که بار معنایی کلمه را هماهنگ با آهنگ درونی قطعه انتخاب می کنند . نظم و توالی مصوت ها برای اجرای احساس و عواطف در شعر کاربرد دارد و تداعی شاعر در حوزه ی تخیل کمک بزرگی در خلق تناسب ها در شعر می کند .
هر شاعری شگرد های متفاوت با دیگری در بهره وری از واج آرایی ، موسیقی کلام ،
جا به جایی نحوی ، ایهام و ایهام تناسب ها دارد . تا زبان خود را گسترش دهد .
میثم ریاحی ، اما تمام تلاش خود را به کار گرفته است تا بتواند با استفاده از موارد فوق واقعیت موجود را در موقعیت های مختلف به سمت فرم و ساخت شعر هدایت کند .
" چشمانم را بیاور / و سینه ریزت را از گلاب بردار / دار یک خوشه انار زیباست / حتا اگر شکوفه اَش / در سیب / خلوتی داشت "
شعر بازگشت باز : صفحه ی 69
" وقتی که شب خود ش را دراز می کند / یلدا می شود / دور از تمدن آب ها "
شعر 1 : صفحه ی 71
" با بوته های آبشار / وقتی که ابر ها فرار می کنند / باز هم / پنجره ها / کودکان ناگهانم هستند " شعر : 5 صفحه ی 72
" خاتون / در ابتدای شب نشسته است / و غریبانه آسمانش را / درتنور / قرینه می کند " شعر 5 : صفحه ی 76
شاعر در این حوزه تلاش می کند تا بهتر به تماشای اطراف و پدیده های پیرامون خود بنشیند . ندیدنی ها را دریافت و دیدنی ها رامنظر نگاه خود کند . به " انحنای کشیده " ی دریا ، " چشم نا متناهی " را ضمیمه کند . تا " پنجه در پنجه ی آفتاب " همه ی گستره ی زمین را " حکمی برای زائر " در حکومت دریا کند . تا " میدان / و همهمه های نگفته اَش / مثل تمام مرگ " دو گانه شوند .
دی ماه 1387
لینک کوتاه : |
