بازخوانی سریال 1923
سید حمید شریف نیا و شهاب عموئیان

تاریخ ارسال : 14 شهریور 04
بخش : اندیشه و نقد
سریال ۱۹۲۳: بازخوانی یک روایت تاریخی و خانوادگی در گفتگویی تحلیلی
- سید حمید شریف نیا و شهاب عموئیان :
این مقاله برگرفته از گفتگویی مشترک میان سید حمید شریفنیا و شهاب عموییان درباره سریال «۱۹۲۳» است که به بررسی ابعاد مختلف این اثر پرداختهاند. در خلال این گفتوگو، نقاط قوت برجسته سریال به همراه برخی نقدهای سازنده مورد بحث قرار گرفت تا تصویری جامع از این اثر مهم ارائه شود.
سریال «۱۹۲۳» به کارگردانی تیلور شریدان، از آثار برجسته تلویزیونی است که در بستر تاریخی دهه ۱۹۲۰ آمریکا، داستان خانواده داتن را روایت میکند؛ خانوادهای که نمادی از کشمکشهای تاریخی، اجتماعی و اخلاقی است. این سریال با تلفیق واقعگرایی تاریخی و روایت دراماتیک، تصویری ملموس و تأثیرگذار از تقابل سنت و مدرنیته، مبارزه بر سر زمین و هویت، و پیچیدگیهای خانواده را ارائه میدهد. تصویربرداری ماهرانه و انتخاب بازیگران برجسته همچون هریسون فورد و هلن میرن، فضایی ایجاد کرده که مخاطب را به دل دشتهای سرد مونتانا میکشاند. شخصیتهای سریال، بهویژه جیکوب و کارا داتن، تجسم دو رویکرد متضاد نسبت به قدرت و بقا هستند؛ جیکوب که سنتگرایی و مقاومت سختگیرانه را نمایندگی میکند و کارا که به دنبال سازگاری و راههای نوین است.
یکی از محورهای اصلی سریال، نزاع مالکیت زمین است؛ نزاعی که فراتر از اقتصادی بودن، نمایانگر جنگی بر سر هویت، بقا و اخلاقیات است. این کشمکش در لایههای مختلف اجتماعی و فرهنگی روایت شده و حضور شخصیتهایی چون تئونا رینواتر، دختر بومی آمریکا، بیانگر برخوردهای تلخ فرهنگی و تلاش برای حفظ هویتهای محلی است. از جنبه ساختاری، حضور شخصیتهای هیلاری و پل، زوج بریتانیایی، در دو قسمت پایانی بحثبرانگیز است. این دو، نمادی از نجابت و مسئولیتپذیری در برابر بیرحمی طبیعت و شرایط سخت هستند و نقش کلیدی در پیشبرد مسیر الکساندرا دارند. مرگ تلخ آنها در سرمای بیرحم جادههای مونتانا، نهتنها واقعیت سخت زندگی را نشان میدهد، بلکه بر تضاد بین نیت خیر انسانی و نیروی مطلق طبیعت تاکید میکند. حضور این زوج باعث ایجاد فضای موقتی امید و آرامش در دل یک دنیای خشن میشود و کمک میکند شخصیت الکساندرا مسیر خود را با اراده و قدرت بیشتری ادامه دهد. تلاشهای آنها در شرایط نامساعد، سمبلی از انسانیت و همدلی است که به رغم تلخی سرنوشت، در داستان حضور و اثرگذار باقی میماند.
تحلیل درباره روایت و ساختار
از منظر روایی، «۱۹۲۳» نوعی وسترن مدرن است که به جای تمرکز صرف بر ماجراجویی و نبردهای فیزیکی، به بُعد روانشناختی و اخلاقی درگیریها توجه ویژه دارد. این تحول در ژانر، تماشاگر را به درون شخصیتها و منازعات درونی آنها میبرد و از کلیشههای رایج در سریالهای مشابه فاصله میگیرد. تقابل بین سنت و مدرنیته در سریال بهصورت ظریف و چندلایه به تصویر کشیده شده است؛ جایی که تکنولوژیهای نوین، قوانین فدرال و تغییرات اجتماعی، میراث دیرینه خانواده داتن را به چالش میکشند. این موضوع، ضمن انعکاس واقعیات تاریخی، نوعی تأمل درباره چگونگی مواجهه نسلها با تغییرات بنیادین است که همواره در تاریخ بشر وجود داشتهاند. از طرفی، پرداخت به مسئله مالکیت زمین، نه تنها بهعنوان منبع اقتصادی بلکه بهعنوان نماد هویت فرهنگی و تاریخی، به سریال عمق خاصی بخشیده است. در دنیایی که زمین مرکز قدرت، احترام و بقاست، درگیریها حول آن نشانگر کشمکشهای بسیار پیچیدهتر از صرفاً منافع مالی هستند.
نگرش تاریخی و فرهنگی
«۱۹۲۳» همچنین با نگاهی انتقادی به تاریخ رسمی آمریکا، به موضوعاتی همچون سرکوب فرهنگی بومیان، تبعیض نژادی و مهاجرت میپردازد. تصویری که سریال از مدارس شبانهروزی بومیان آمریکا ارائه میدهد، بازنمایی تلخ و تکاندهندهای از تلاش برای پاکسازی فرهنگی و تحمیل هویت غالب است. این بخش، علاوه بر آنکه به تاریخ واقعی این دوره وفادار است، بیننده را به تفکر درباره پیامدهای عمیق اجتماعی و فرهنگی چنین سیاستهایی وامیدارد.
شخصیت تئونا، بهعنوان نمادی از مقاومت فرهنگی، درحالیکه با درد و رنج سرکوب مواجه است، نماینده امیدی است که حتی در شرایط سخت نیز خاموش نمیشود. این روایت، اهمیت حفظ تنوع فرهنگی و هویتهای بومی را گوشزد میکند و مخاطب را به شناخت بیشتر و احترام به تاریخهای کمتر روایتشده دعوت مینماید.
تاثیر موسیقی، طراحی صحنه و لباس
یکی از ارکان برجسته در موفقیت «۱۹۲۳» استفاده دقیق و حسابشده از موسیقی متن است. موسیقی اثر با نواهای آهسته و گاه سنگین، به شدت با فضای سرد و تنشزای سریال هماهنگ است و احساسات درونی شخصیتها را به شکلی عمیقتر منتقل میکند. استفاده از سازهای بومی و ملودیهای ملایم در سکانسهای مرتبط با فرهنگ بومیان آمریکا، علاوه بر اصالتبخشی، حس نزدیکی مخاطب به تاریخ و ریشههای فرهنگی را تقویت میکند. طراحی صحنه و لباس نیز از دیگر ویژگیهای متمایز سریال است. پوششهای دقیق و متناسب با دهه ۱۹۲۰، همراه با دقت در جزئیات معماری و فضای روستایی و شهری، حس واقعی بودن روایت را دوچندان میکند. لباسها علاوه بر نمایشی صرف از زمان، حامل پیامهایی درباره جایگاه اجتماعی، جنسیت و تغییرات فرهنگی هستند. برای مثال، تغییرات تدریجی در لباسهای کارا داتن بازتابی از تحول فکری و نقش او در خانواده و اجتماع است.
طراحی صحنهها بهویژه در نماهای گسترده از مناظر برفی و بیابانهای مونتانا، نه تنها جلوههای بصری خیرهکنندهای ایجاد کرده بلکه حس تنهایی، سختی و بیرحمی محیط را نیز به مخاطب منتقل میکند. این عناصر بصری به شکل هوشمندانهای با روایت داستانی همنوایی دارند و عمق احساسی سریال را افزایش میدهند.
بررسی شخصیتها و تمهای فلسفی
شخصیتهای اصلی سریال در بستر یک جهان بیرحم، نمونههایی از مصائب و کشمکشهای انسان با سرنوشت هستند. جیکوب داتن که نماینده محافظهکاری و سنت است، با تردیدها و ترسهای درونی خود دست و پنجه نرم میکند؛ این تعارض داخلی نمادی است از برخورد دوگانگی میان گذشته و آینده.
کارا داتن اما، با نگاهی رو به جلو و پذیرش تغییر، نشاندهنده لزوم سازگاری و تحول در مواجهه با مشکلات است. این تضاد درونی میان دو شخصیت، بخشی از تم اصلی سریال یعنی نبرد میان ثبات و تغییر است که از فلسفه وجودی زندگی سرچشمه میگیرد. تم فلسفی دیگری که سریال به آن میپردازد، مفهوم سرنوشت و اراده آزاد است. شخصیتها بارها در مواجهه با بحرانها و خطرات، انتخابهایی سخت پیش رو دارند؛ انتخابهایی که اغلب تعادل میان اخلاق، بقا و خانواده را به چالش میکشند. این مسئله، سوالات بنیادینی درباره مسئولیت فردی و اجتماعی را در ذهن مخاطب مطرح میکند. نقش تئونا نیز، در این بستر فلسفی بسیار قابل توجه است. او نماد مقاومت فرهنگی و انسانی است که در برابر جبرهای تاریخی میایستد و به گونهای سوال از معنای واقعی هویت را مطرح میکند.
گنجاندن شخصیتهای فرعی متعدد، از جمله زوج بریتانیایی، اگرچه از منظر دراماتیک و نمادین قابل توجیه است، اما در عین حال میتواند انسجام داستان را تحت تأثیر قرار دهد. پرداخت بیشتر به شخصیتهای اصلی و کاهش پراکندگی داستان میتوانست به خلق روایت قویتر و منسجمتر کمک کند.
در بررسی حضور شخصیتهای هیلاری و پل در قسمت پایانی سریال «۱۹۲۳»، دیدگاههای متضادی مطرح شد که بازتابدهنده تفاوت در رویکرد به ساختار روایت و تاثیرگذاری این شخصیتها بر روند داستان است.
از دیدگاه موافق شریفنیا، ورود این زوج بریتانیایی به داستان کاملاً منطقی و ضروری به نظر میرسد. حضور هیلاری و پل نه تنها ابعاد جدیدی به روایت اضافه میکند، بلکه بهعنوان نمادی از امید، انسانیت و همدلی در دل فضای سرد و بیرحم داستان، عمل میکنند. در میان خشونتها و رقابتهای پیچیدهای که خانواده داتن و دیگر شخصیتها با آن مواجهاند، این دو شخصیت یک لحظه استراحت و همراهی فراهم میآورند که اهمیت روانی و احساسی بالایی دارد.
علاوه بر این، روابط میان هیلاری، پل و الکساندرا موجب تثبیت و تعمیق شخصیت الکساندرا میشود. همسفری آنها تا رسیدن به خانه، تبدیل به نمادی از عبور از سختیها و پیوندهای انسانی در شرایط دشوار است. مرگ تراژیک هیلاری و پل در سرمای جادههای مونتانا نیز بار معنایی عمیقی دارد؛ نشاندهنده هزینههایی است که انسانها در مسیر امید و فداکاری میپردازند. از این منظر، نقش این دو شخصیت به روایت غنا و عمق بیشتری میبخشد و فضای داستان را از یک تراژدی صرف فراتر میبرد.
در مقابل عموییان، از دیدگاه مخالف، ورود این زوج به داستان نوعی اختلال در انسجام روایی سریال محسوب میشود. از منظر این نگرش، شخصیتهای هیلاری و پل بهعنوان شخصیتهای فرعی و خارجی، بافت اصلی داستان و تمرکز بر خانواده داتن و کشمکشهای داخلی آن را تحت تاثیر قرار میدهند. حضور آنها بهویژه در قسمتهای پایانی، باعث پراکندگی داستان و کاهش تمرکز بر خطوط اصلی روایت میشود.
همچنین، روند پرداخت به شخصیت هیلاری و پل کوتاه و سطحی است و این موضوع سبب میشود مخاطب به سختی بتواند با آنها ارتباط عاطفی قوی برقرار کند. این امر از تاثیرگذاری مرگ آنها و نقششان در شکلدهی به مسیر الکساندرا میکاهد و به نوعی احساس اجبار در وارد کردن آنها به داستان ایجاد میکند. به بیان دیگر، این شخصیتها میتوانستند یا حذف شوند یا حضورشان به گونهای باشد که نقش مهمتر و ارتباط محکمتری با خط اصلی داستان داشته باشند.
با توجه به نگاه عموییان از منظر ساختاری، ورود ناگهانی این دو شخصیت میتواند نوعی گسست در جریان طبیعی روایت باشد که مخاطب را از محور اصلی داستان دور میکند. این گسست میتواند به کاهش کشش دراماتیک و انسجام روایت منجر شود و در نهایت تجربه تماشاگر را تضعیف کند.
در نهایت نتیجهگیری این دیدگاه متفاوت، میتوان گفت که نقش هیلاری و پل در سریال «۱۹۲۳» نمادی است از تفاوت دیدگاهها نسبت به ساختار و هدف روایت. از یک سو، آنها به مثابه پرتو نور امید در دل تاریکیها عمل میکنند و عمق عاطفی و انسانی داستان را افزایش میدهند. از سوی دیگر، ممکن است حضورشان به عنوان عنصری اضافی و تا حدی مزاحم در خط اصلی روایت تلقی شود که باعث کمرنگ شدن تمرکز بر موضوعات و شخصیتهای کلیدی سریال شده است.
۱۹۲۳ اثری است که توانسته مفاهیم پیچیده تاریخی و انسانی را با زبانی هنری و تصویری به مخاطب منتقل کند. این سریال نمایانگر نبردهای درونی و بیرونی نسلها بر سر زمین، هویت و بقاست؛ نبردی که همچنان در تاریخ و زندگی معاصر ما جاری است. گفتگوی تحلیلی پیرامون این سریال نشان میدهد که هنر روایتگر میتواند پلی باشد میان گذشته و حال، میان سنت و نوآوری، و میان انسان و سرنوشت.
لینک کوتاه : |
