"اشارتی به احوال رباعی"
پاسخ به یک یادداشت هوشنگ چالنگی در پیاده رو
سینا سنجری


نویسنده : سینا سنجری
تاریخ ارسال :‌ 19 بهمن 95
بخش : اندیشه و نقد

"اشارتی به  احوال رباعی"

پاسخ به یادداشت " سرودن رباعی بعد از خیام این گونه گمان نمی رفت"

 

بتازگی یادداشت کوتاهی  به قلم یکی از شاعران معاصر که بی تردید نام بزرگی ست در حلقه موج نو و  "شعر دیگر"  د ر بخش نقد و اندیشه  آن سایت وزین آمده است که سراسر تحسین دو سه رباعی یکی از رباعی سرایان معاصر است . عنوان یادداشت این است :"سرودن رباعی بعد از خیام این گونه گمان نمی رفت"

البته این چندمین بار است که دیده ایم تقریظ هایی که سرشارند از تحسین رباعی سرای معاصر و بیشترین این یادداشت ها که یکسره توصیف یگانگی رباعی سرا در نه تنها روزگار ما بلکه از روزگار خیام تا به امروز است ، به قلم کسانی ست که خود کمتر ورزیده شعر کلاسیک فارسی اند  و گاهی حتی نسبتی به شعر تپنده و زنده امروز ندارند.

بگذریم ، حرف نگارنده که خود البته دستی در آتش رباعی دارد و دلش می تپد برای شنیدن و خواندن رباعی جاندار از هر که می خواهد باشد ، هرگز این نیست که یادداشت  شاعر مدرن ما به خطاست و رباعی سرای معاصر ما آنگونه هم نیست که تحسین کنندگان می نویسند ، بلکه از آنرو این سطور را می نگارم که بگویم ای اهل شعر زمانه اینقدر بی وزن و بی قیاس ، خیام را و نام بزرگش را کنار نام های دیگر منشانید و نیز بدانید  خیام یگانه رباعی نیست .پس از او ده ها شاعر که البته شماری ناشناس اند داریم که از ایشان رباعی های ماندگار باقی مانده است.  رباعیات عاشقانه و عارفانه بخش مهمی از تاریخ ادبیات ایران را در سلطه روحانی خویش قرار داده اند .ما شاعرانی بزرگ همچون عطار و مولانا و بیدل  داریم که اگر از هر کدام ایشان گزیده رباعی فراهم آید آنگاه خواهیم دانست که رباعی محدود و منحصر به نام بزرگ و تکرار نشدنی خیام نیست و نخواهد بود. آنگاه خواهیم دانست اگر به محض شنیدن رباعی بیاد خیام می افتیم خود نقص ماست که دیگران را نخوانده ایم و نشناخته ایم . حالا بگذریم از خیل سرشار و شگفت رباعیات بی صاحبی که منسوب به ابوسعید ابوالخیر است در حالی که او را حتی یک رباعی نیست و این به تایید جمهور رباعی شناسان رسیده است.

باری آنگاه که شاعر معاصر مدرن ما قلم بدست می گیرد که بنویسد :

"اگر رباعیات ایرج زبردست را نمی دیدیم وقتی صحبت از رباعی می شد کسی جز خیام و تا حدودی ابوسعید ابوالخیر به یادمان نمی آمد، از این گذشته کار بی نظیر این شاعر در رباعی آن گونه است که انسان متوجه می شود عجیب در قوالب کلاسیک چه کار های شگفت می توان انجام داد. نگاه کنید این تازگی و طراوت و اندیشه های بس شاعرانه در کلاس رباعی توسط استاد ایرج زبردست انسان را به چه افکار سیال و عجیبی می کشاند:

تا بال و پر عمر به رنگ هوس است

از اوج سرازیر شدن یک نفس است

آن لحظه که بال زندگی می شکند

در چشم پرنده آسمان هم قفس است


    چقدر به لحاظ اندیشه و هستی نگری بی نقص و بزرگ، به طوری که هیچ روزنه ای برای نقد باقی نمی گذارد"

من خواننده با خود می اندیشم آیا چرا؟ یعنی واقعا شاعر توانای ما نمی داند ابوسعید ابوالخیر صاحب آن رباعیات نیست و آیا نمی داند عطاری  هست مولانایی هست بیدلی هست که از ایشان رباعی های یکه و شگفت بسیار بیادگار مانده است ؟

بگذریم که دیگرانی هم داریم همچون محوی همدانی که ظاهرا بتازگی رباعیات او به همت شاعر و مجقق همروزگارمان جناب سید علی میرافضلی بچاپ رسیده است و در کارهای او نمونه های محکم و بی نقص و قوی کم نیست.

همین رباعی که نویسنده به آن احتجاج جسته است خود از آثار برتر رباعی سرای معاصرمان نیست و او را هست کارهای بهتر و برتر .دیگر این که معلوم نیست مقصود نویسنده از اندیشه و هستی نگری بی نقص و بزرگ این رباعی متوسط چیست.

این گونه یادداشت های شتابزده این گمان را قوت می بخشد که نویسنده یادداشت صرفا خواسته متنی در مدح و تحسین بنویسد و در واقع بدنبال تبیین اندیشه و نقد اثر نیست و من خواننده که این یادداشت را می خوانم حق دارم از خود بپرسم این نوشته چرا در بخش اندیشه و نقد آمده است و سوالات دیگر.

نویسنده محترم چنین ادامه می دهد :

"باری سرودن رباعی بدین گونه زیبا و غیر منتظره به هیچ وجه بعد از خیام گمان نمی رفت و این گونه می شود که در رباعی جشن کلمات را ببینیم و با خود بگوییم این احتمال گلباران موجود بود و ما نمی دانستیم و این همه توسط رباعی سرای چیره دست روزگار، ایرج زبردست انجام شده است."

باری دیگر نامی از خیام می آورد و به گمان خویش تکلیف را روشن می سازد و او را در پله خیام می نهد و چشم بر بزرگان و مسند نشینان این گونه شعری می بندد.

توصیه دوستانه من به ایشان و نیز سایر تحسین کنندگان این است که باری خواننده جدی خود می داند و می فهمد. خواننده غیر جدی نیز کاری به رباعی ندارد . در همین روزگار رباعی سرایی داریم بنام بیژن ارژن که تحسین کنندگان او شاید یک صدم رباعی سرای منظور این یادداشت نباشند و اوست که به گمان من به قدر قابل توجهی از دیگران فاصله گرفته است و می توان امیدوار بود در صورتی که به راه خویش ادامه دهد نامی از خویش بجای نهد.روزگار بسیار سخت گیر است و به این سادگی ها نامی را بخاطر نمی سپارد.

باری دیگر بگویم که هرگز و هرگز قصد این نوشته کوتاه نقد رباعی های شاعر مورد نظر نبود که بگویم از ایشان رباعی خوب و جاندار کم ندیده و نخوانده ایم و در این سخن حرفی نیست. تنها خواستم بگویم در تاریخ رباعی نام هایی جز خیام هست که بشود به آنها رجوع کرد و نیز در همین روزگار ما نام هایی همچون بیژن ارژن . و نیز اینکه نقد واقعی نیاز همه ماست  و نیز رباعی سرای محبوب نویسنده محترم.

آرزو دارم  نویسنده آن یادداشت و نیز رباعی سرای منظور ، قصد این نوشته کوتاه را دریابند و در آن از دریچه اشارت و نیز بشارت درنگرند زیرا که در هر اشارتی اگر به تحقیق درنگریم بشارتی ست.

ونکوور سوم فبرری 2017

 

   لینک کوتاه :

  چاپ صفحه
بیان دیدگاه ها
نام و نام خانوادگی : *
ایمیل :
URL :
دیدگاه شما : *
  کد امنیتی
کد امنیتی :
 

ارسال شده توسط : فربد فیروزی - آدرس اینترنتی : http://

همیشه و همه وقت نگاه و دیدگاه شما بسیار دقیق و کامل می باشد جز تحسین چیزی بر زبان آدمی جاری نمی شود پایدار باشی استاد