شعری از شاعر ترک اورهان ولی
برگردان از یاشار پیرسلطان
تاریخ ارسال : 3 تیر 01
بخش : ادبیات ترکیه و آذربایجان
شعری از شاعر ترک اورهان ولی (Orhan Veli)
برگردان از یاشار پیرسلطان
چنان هنگامی بیا که گذشتن از تو ممکن نباشد.
زخمِ زنجیرها بر دستانام، هنگامهی تلاش برای گسستنشان
اندکاندک رو به التیام گذاشته باشد.
چشمانام را چنان ظلمتی فراگرفته باشد که هر کسی ببیند، نابینایم انگارد.
گونههایم از اشکهایم خشک، لبانام نیز تَرکتَرک شده باشد.
چنان هنگامی بیا که گذشتن از تو ممکن نباشد.
شاید هزار عشق از سر گذرانده باشم و هیچکدامشان در نظرم نباشد.
هیچکدامشان جملاتام را نتوانسته باشند کامل کنند،
هیچکدامشان شب را به سحر نتوانسته باشند گره زنند.
لبخندِ هیچکدامشان نتوانسته باشد چون لبخندِ تو در سرم رخنه کند.
خیالِ هیچکدامشان چون خیالِ زیبایت در مغزم جا خوش نکرده باشد.
ردی از هیچکدامشان بر تنام نمانده باشد.
چنان هنگامی بیا که گذشتن از تو ممکن نباشد.
گریههای بیصدایم را کسی نتوانسته باشد به ضجههای بلند مبدل کند.
دستانام در دستانِ کسی ذوب شده و نرفته باشند، اگرچه دستی را فشرده باشم.
لبانام برای ادای نامِ کسی، چون نامِ تو بههم فشرده نشده باشند.
هر تنی که تلاش کردهام به جای تنات بنشانام محو شده باشد یکایک، چون ریگهای روان.
هنگامی که گمان به فراموش کردنات بردهام، گمان به گذشتن از تو،
هنگامی که به دوست نداشتنات گمان بردهام،
چنان هنگامی بیا که هر ذرهی خونام در نبرد با جاذبه زمین هنوز دوام آورده باشند.
چنان هنگامی بیا که گذشتن از تو ممکن نباشد...
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه