شعری از نجاتی جومالی
برگردان از نیما پیلتن
تاریخ ارسال : 1 بهمن 00
بخش : ادبیات ترکیه و آذربایجان
شعری از شاعر ترک نجاتی جومالی
Necati Cumalı
برگردان از نیما پیلتن
سایه
من در روشنایی روز،
بلند شدن گندموار گیسوانات را،
بهچشم دیدم.
در چشمهای خندان، در چشمهای گریانات
همچون آسمانها و دریاها نگاه میکردم.
من گرمی دستهای تو را
در میان مشتهایم احساس کردم.
تابستانها و زمستانها گذشت، نتوانستم فراموش کنم
میدانستم، قلب کوچکات
چگونه برای خوبی، برای عشق میتپد
میدانستم در سکوتات چهها از ذهن میگذرانی.
آه یک روز ابری بر فرازمان سایه خواهد گسترد
سیمای زیبایت در آینهها و در آبها گم خواهد شد
و همچون چراغهای رو به خاموشی،
در گرگومیش سحر چنان خواهد آمد
که راضی به مرگ نیستم.
نامات را مینویسم، گیسوانات را میکشم
خم میشوم، به کاغذهای خالی فکر میکنم:
تو هستی، تنها تو هستی دلدار من.
برای هر حالات باید، سرودهای جدا بسرایم.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه