شعرهایی از محمدعلی حسنلو
تاریخ ارسال : 1 بهمن 00
بخش : شعر امروز ایران
حباب
هر روز میروم بالا، بالا وُ بالاتر
جسمِ پراکندهام را میبینم
در انتظارِ چوبدستیِ زردِ اندوه
رویایی زَر اندود شدهام
خلاصه شده در اطوارِ صبحانه
بیمیل به چایی که داغ نیست.
حُبابِ ابرها
قطعاتِ بُرش خوردهی نان
سرکشیهای بیهودهی ذهن
شنیدنِ طبلِ دورِ رویاها.
صفحاتِ گوشی را که لمس میکنم
جهان چهرههایی تکراریست
لایِ پیچ و تابِ خوشرنگِ نرمافزارها
چیزی از تنم آنجا
چیزی از تنم پشت به اینجا وُ ناکجاست هر جایی که در آن نشستهام
- عادت، به وسعتِ بیعمق نور کردهای
در این غول بیخاصیت
از تو نور به سمتِ گور رفته است وُ نابینایی
بیماری انسانِ زمانهی توست.
- بیداری؟
بیدار میشوم وُ میگردم
نالان از پُفِ چشمها
سرانگشتانِ ناخواستهام را بر قسمتی بالا وُ بالاتر میکشم وُ انبوهی از هیچ . . .
گرفتار، در پیامهای بیمزهی روزانه
تبدیلِ چند دقیقهای عواطف
آغازِ انسانی مدرن در جایی که شهر
شُهرت از انسان ربوده است وُ بشر
پیامدیست ناگوار وُ متخارج
لایِ برجهای خیالی.
- هنوز بیماری نفس میکشد؟
- بیماران، بیمارستانی از خشم نشدهاند؟
صدایی کوتاه
سنگین وُ ناشنوا وُ بیتسکین سر تکان میدهد:
- هی!
ناگهان
تصویرِ رویای انسانیام
تکه
تکه
میریزد
جهان، چهرهایست تکراری
لایِ اضلاعی به وسعتی نامعلوم در یک سراشیبیِ بیانتها که شیبهای روزانهی خیابانهای بیرون را پُر میکند
- زنبیلِ کوچکت را که برداشتی
به آخر صف برو.
بر میگردم
در انتظارِ خوابی دیگر
در امتدادِ روزی دیگر.
موازنه
در جهانی ممنوعه بزرگ شده بودم
آخریده شده بودم برای ممنوعیت
برای شکستن قُرُق
و به زبان آوردن روزگاری که قدر سلاخی شدن
قیمتیست که برای حفظ تعادلت میپردازی.
تو آزادی که همیشه ممنوع باشی
در صدا و جوارح و جزییات اعضای کارگریات
در مدیریت کلماتت پیش از آنکه محل کارت را با چیدمانی ممنوع ترک کرده باشی
تو در نفرستادن اطلاعات
عدم دریافت امواج
و شنیدن زندگی به سبک زندگان امروزی آزادی
همهچیز بیش از اندازه برای گلبولهای تو هست و تعادل
در هر ذره هوا
هر تکه از گسلهای منطقی زمین
و هر کلمه از دهان رسانهها جاریست.
تعادل حتی طبق احادیث قدسی سیارهها را به نظم میکشاند
و خورشید پشت پرده را
میلیاردها سال سرگردان نگاه میدارد
بدون تعادل میتوانی به جهنم خوشامد بگویی
در انتظار ویرانی باشی و در پارههایی ویران از سرزمینت
بترسی که نکند آبها بیشتر تجزیه شوند
آدمها بیشتر تبخیر شوند
و شهرها و مرزها بیشتر از دست بروند
که مبادا تعادل زیبا و الهیات
اندام ظریفت را ترک کرده باشد.
ای طبیعتهای موازنه و ستارگان نورانی
که از دریچهی حکومتهایی متعادل بر اندام نامتعادل ما میتابید
ما را ترک نکنید که نورها و نعمتهای شما
تقسیمیست عادلانه در جهان ما!
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه