شعری از بیرهان کَسکین
برگردان از مریم قربانزاده
تاریخ ارسال : 1 بهمن 00
بخش : ادبیات ترکیه و آذربایجان
شعری از شاعر ترک بیرهان کَسکین
Birhan Keskin
برگردان از مریم قربانزاده
عشق
سپیدهدم را دوست دارد معشوقهام،
من شب را و جوگندمی بودناش را.
قلهها را دوست دارد او
و میترسد از این.
من تپهی با نسیمآویخته و عجیب بودن را.
تبسم میکند برایش سرسبزی.
میگویم:
همانگونه که دیوانهوار دوست دارم زندگی را،
تو را هم آنگونه دوست دارم.
او مثل کودکی بیحوصله میخوابد
در روزهای بیهوده، در تهیبودن خودش.
من به آسمان نگاه میکنم از شب
و به او میگویم:
در کنارت مثل دریایی هستم که گودالاش را پیدا کرده است
او خم میشود و دریا را میبوسد سحرگاهان.
برهنگیات در برهنگیام، نسیمات در کوهام
جو گندمی بودنات در شبام باشد
اینگونه بمان.
میگویی:
نگاه کن ابرها را، به تندی میگذرند
باران صورتام را میلیسد و میایستد
بوسیدنات میگذرد و میایستد در ذهنام، سحرگاهان.
بیانتها همه
آب و نسیم
کوه و قله
حالاینکه
مثل شمعدانی در پنجره میلرزد
عمری که برایام بریدهیی،
مرگ میآید به ذهنام یکییکی
عریانیات در عریانیام
نسیمات در کوهام باشد و
جو گندمی بودنت در شبام.
اینگونه بمان
هنگام در آغوش کشیدنام تو را تا ابد.
لینک کوتاه : |
چاپ صفحه