شعرهایی از شهین راکی
 نویسنده : شهین راکی
            نویسنده : شهین راکیتاریخ ارسال : 9 مهر 00
بخش : شعر امروز ایران
۱
شعر  نه،
از سرگردانی باورم میگویم  
و زادهای   
که خدا  
به فرزندیاش میگیرد  
و چون کودک یتیم خیابانی
چشمان روشنی دارد.
۲
از تاولی 
بر پیشانی بلند عشق.
که سیبی نارس 
از آن طعم میجوید 
و رنگینکمان شهر بیباران،
از آن رنگ.
از  شهاب شاخهای که 
به خاک دلم میافتد 
و از انجیر معابد کهن،   
با  من 
حکایت دارد.
و از دلم  
که معبدی متروک، 
بی مرید است  
و کافردلی را در خود 
به عبادت مینشیند     
۳
ابدیتیست، 
آنجا، 
که،
کلمات 
قالب تهی میکنند.
| لینک کوتاه : | 
 چاپ صفحه
   چاپ صفحه
     
				 
									 
									 
									 
									 
									 
									 
									 
									 
									 
									
 
						
					 
									