قانون شعر / یونس معروف نژاد

قانون شعر
یونس معروف نژاد
در راستاي تلاش هايي که براي باز آمدن مخاطب از دست رفته به سمت شعر انجام گرفته ؛ در کنار فعاليت هاي ديگر يکي هم رو آوردن عده اي از شاعران به ساده نويسي و بعضن ساده انگاري است.
شاعراني که اخيرن با ديدگاه هاي مختلفي پيرامون شعرامروز ايران روبه روشده اند . دچار يک سردر گمي مي شوند . بحث هايي همچون عدم بقاي شعرشان ، پندار اينکه وجود يک وضعيت زباني ديگرگون و نا آشنا باعث گريز مخاطب مي شود.
و اينکه شعر هاي دير ياب باعث دلزدگي مخاطب شده که اين خود موجب مي شود که از شعر آنها استقبال نشود و لابد معروف هم نشوند!
البته اين را نيز بيافزايم که منظور نگارنده اين نيست که افراد بايد يک وضعيت را بر خود و اثر خود تحميل کنند و دست به ابتکار در لايه لايه هاي شعر شان نزنند . بلکه منظور تلاش هاي نا کارآمد و فريب خورانه ي عده ايي است.
با گذر از سطرهاي بالا به نمونه هايي اشاره مي کنم:
کساني که در ابتدا با روي آوردن به وضعيت هاي زباني نسبتن شديد همچون جناب داريوش معمار و بعضن خانم مهرنوش قربانعلي پس از مدتي به اين فکر مي افتند که بايد دست به کار شد و جور ديگري نوشت. - داريوش معمار به بيراهه مي رود و مهرنوش قربانعلي به زعم من به تجربه ي موفقي در اين گونه شعر دست مي زند -
اينجاست که در کنار کتابي همچون " جنازه ي مريم بنت سعيد " کتاب " مرگ در ساحل آمونياک " ار داريوش معمار چاپ مي شود و در کنار کار هاي ديگر قربانعلي کتاب" به وقت البرز" چاپ مي شود. و ديگراني که مي شود نام برد.
خود من در ابتدا در مجموعه ي اولم به نام " ده قرن زن قتلي با من" بسيار شديد به زبان پرداختم. تا جايي که ناشران بسياري حتا با دريافت وجه بيشتري از مولف هم حاظر به چاپ آن نشدند.
و بعد از آن در مجموعه ي " آواز کمال الملک هاي سه زن" که مدتي است قرار بود توسط انتشارات نگيما چاپ شود که مجوز چاپ نگرفت و مسئولان نشر هنوز در تلاشند. ولي من در مجموعه شعر اخيرم که با هيچ ناشري در مورد ان صحبت نکرده ام يک وضعيت ساده و رويکردي بسيار متفاوت با مجموعه هاي قبلي دارم. آنچه که مهم است در اين باره بگويم. من هيچ وقت دوست نداشته ام که ايستا باشم . و يک وضعيت را هيچ وقت بر خودم تحميل نکرده ام.
حال در مورد وضعيتي که به نظر مي رسد دارد در ادبيات امروز ايران فراگير مي شود، بايد گفت: شعر را نبايد در سطح آورد. ما با دو مقوله ي ساده نويسي و سطح نويسي روبه روايم. گاهي اوقات مجموعه ايي به نام" به وقت البرز " از مهرنوش قربانعلي با يک رويکرد ساده روبه روييم. و گاهي در مجموعه ي " با خودم حرف مي زنم" از روجا چمنکار با يک وضعيت سطحي روبه روييم.
من فکر مي کنم تنها بحث بر سر تغيير زبان در کارهاي دوستان شاعرمان نيست بلکه بحث حضور تصاوير و فضا هاي بزک شده که براي سازگاري با ذهن کليشه خواه و از پيش تعيين شده ي مخاطب گرد آمده اند و نه آفريده شده اند . همينطور در مورد گزاره ها، تکنيک و...
و اين را در مورد ساده نويسي بيافزايم که به تعبيري زبان پيشرو و ديگرگون که دغدغه ي عدم مسلم بودن يک وضعيت زباني ، مباحث مربوط به کالا شدن، کليشه زدايي ، ارتقاي زبان و... بود. نيز به اشباع رسيده است. و به زعم من ديگر تاکيد بر ويژگي هاي صرف آن براي يک متن کار ساز نيست و ما بايد وضعيتي ادغامي و يا با توجه به پسند خودمان گونه ايي ديگر را اجرا کنيم. و اين موضوع خود باعث به وجود آمدن متن هايي ساده يا ساده – دير ياب از جانب افرادي شده است . عده ايي خوب عمل کرده اند و عده ايي بد.
و جنبه ي بد و نا کارآمد اين وضعيت در بلند مدت به ادبيات ما لطمه مي زند.
و ناگفته نباشد که هدف از اين سطرها تاييد وضعيت هاي زباني موجود در برهه ي زماني کنوني نيست. بلکه من فکر مي کنم که در يک شعر مبنا نبايد اين باشد که ما هرچه پيش از خودمان هست را انکار کنيم. بلکه در يک شعر گاهي نياز است جملات ساده و شناخته شده آورد، گاهي نياز است جملاتي متفاوت. در جايي نياز است که ما تصوير هايي نا متعارف بسازيم و گاهي حضور تصويرهاي تکراري نياز است و اين را نيز به عنوان مثال آوردم.
پس من اين مبحث را اينگونه به پايان مي برم که در شعر امروز نه براي اينکه مخاطب را سمت خودمان بکشيم شعر را ضايع کنيم. و نه اينکه چشم خود را نسبت به پيرامونمان و افراد جامعه ببنديم و دست به آفرينش بزنيم.
من هميشه بر اين اعتقاد بوده ام که ما بايد وضعيت خودمان را بسنجيم، درونياتمان را بسنجيم و بسياري از ويژگي هاي ديگر. و تنها به بسياري از نظريات و مولفه بندي هاي افرادي دلخوش نکنيم. بله ما نظريات را دريافت مي کنيم آن ها را با وضعيت خودمان مي سنجيم. و آنگاه نسبت به آنها تصميم گيري مي کنيم.
به زعم من شعر امروز قبل از اينکه به مخاطب فکر کند بايد به مولفه هايش فکر کند.
لینک کوتاه : |