عدهاي عامدانه بحث سادگي را مطرح كردند / مهرداد فلاح

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
مهرداد فلاح گفت: عدهاي عامدانه بحث سادگي را مطرح كردند تا شاعر از تعهد حرفهيي نسبت به زبان خلاصي پيدا كند.
اين شاعر در گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، عنوان كرد: بحث سادهنويسي در شعر يك چيز بيرون از شعر است، رفتاري پيشانديشيده شده است كه لزوما نميتواند به شعر ربطي داشته باشد؛ چنانچه ما قائل به خلق و آفريدن اثر هنري باشيم. اين بحث سادهنويسي هم شده مثل ماجراي مخاطب؛ مگر ميشود حين سرودن شعر با خودت طي كني كه اين شعر را براي چه مخاطبي ميسرايي؟
او در ادامه افزود: يكي، دو سالي است اين بحث تحت عنوان سادهنويسي مطرح شده است؛ در حاليكه بايد يادمان باشد شعر خلاق بر ضد پيشفرضهاي ذهني عمل ميكند. از اين نظر، شعري بزرگ و خلاق است كه پيشفرضهاي ذهني شاعر و مخاطب را به هم بزند؛ حالا ميخواهد در بياني ساده يا پيچيده باشد.
فلاح سادهنويسي به معناي رايجشده را سوءاستفاده از زبان براي بيان ديدگاههاي شبه عرفاني و شبه اجتماعي دانست و تأكيد كرد: توجه عامدانه به سادهنويسي و دشوارنويسي است كه از بروز خلاقيت در زبان جلوگيري ميكند؛ البته در سادهنويسي اين تلاش عامدانه بهدليل وسوسه شدن براي ترجمهي بيشتر امكان بروز دارد؛ در حاليكه اين انگيزههاي بيرون از شعر، «آزادي» شعر را سلب ميكند؛ بنابراين با رويكرد پيشانديشيدهشده در شعر مخالفام كه اين ميتواند در زباني ساده يا پيچيده باشد.
فلاح شعر را كاري تخصصي دانست و گفت: شاعري كاري طاقتفرساست؛ تمرين و مهارت ميخواهد، البته با استعدادي كه فرد بايد داشته باشد. همچنين شعر خواندن را هم كاري تخصصي ميدانم؛ بنابراين اگر بدون پيشزمينههاي لازم، شعري را به فردي بدهي كه با آن آشنا نباشد، چيزي از آن دستگيرش نميشود و از آن لذتي نميبرد. براي درك لذت شعر، مخاطب بايد مقدماتي را طي كند.
شاعر «بريم هواخوري» به تجربههاي شعرخوانياش در سالهاي دههي 50 استناد كرد كه آن زمان به دشواري با سرودههاي نيما ارتباط ميگرفت و با گذر زمان به كشف شعرهاي او رسيد.
او در ادامهي اين موضوع يادآور شد: بنابراين شعري كه در دايرهي درك و شناخت مخاطبي در مقطعي دشوار است، در زماني ديگر اتفاقي كشفشده است؛ پس ديگر يادمان باشد پيچيدگي يا سادگي مقولاتي نسبياند.
فلاح كه از خود بهعنوان شاعر نسل پنجمي ياد كرد، گفت: شعرهاي نسل پنجميها در دههي 70 از آن مفهومپردازي پيش از خودش فاصله گرفت و در پي كشف امكانات زبان فارسي، شكلهاي خودش را پيدا كرد كه غريب و دشوار به نظر ميرسيد.
او افزود: در شعر آن سالها، معنا به راحتي در روايتي خطي در دسترس مخاطب قرار نميگيرد و از برشهاي سينمايي، بياني چندروايتي و زباني خاص بهره ميبرد كه اين فرمها هم به اقتضاي محتوا و جهان پيراموني اجرا ميشوند و برخلاف نگاه عدهاي، چيزي بيرون از دايرهي امكانات زباني نيست. مثلا من در شعر «چهار دهان و يك نگاه» در اجرا در وضعيتي متشتت، ذهنيتي چندشقه و چندشاخه به فرم آنگونه ميرسم؛ حال اينكه شاملو هم در شعر «دشته در ديس» راوياني متعدد دارد؛ اما راويان شعرش را در شعر معرفي ميكند؛ اما من در «چهار دهان و يك نگاه» حتا از معرفي راويان هم پرهيز ميكنم تا از رهگذر اين اتفاقهايي كه در فرم و زبان و محتوا ميافتد، شعر به ساحت تأويلپذيري و چندلايگي برسد. در واقع، تقليل و فروكاستن زبان شعر به يك معنا، مانند رفتاري كه ما در زبان روزمره يا علمي داريم، منجر به فقدان شعر ميشود.
اين شاعر تأكيد دارد: شاعر خلاق، شاعري است كه خشتي بر بناي پرسابقهي ادبيات فارسي بنهد؛ نه اينكه يكسره در حال بازتوليد و مصرف سنتهاي ادبي باشد.
فلاح همچنين گفت: شاعراني كه بعد از ما آمدند، شعر را از روي دست ما شروع كردند و طبيعي است كه شاعري تا به مرحلهي شعرنويسي خاص خودش برسد، بايد سالها تمرين كند تا آن تواناييها و مهارتها به جايي برسد كه فرد زبان خودش را در شعر رقم بزند و معتقدم شعري كه تشخص زباني نداشته باشد، نميتواند شعر معتبري باشد.
لینک کوتاه : |